مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایات تاریخی» ثبت شده است

 

... پیشنهاد کتاب ...

 

قطعا استاد رضا جولایی از نویسندگان محبوبم است. جولایی در آخرین اثرش « برآمدن آفتاب زمستانی » همانند بیشتر آثارش تاریخ و افراد واقعی را با داستانش در هم می آمیزد و این بار داستان در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ و حواشی اش می گذرد.

راوی داستان پسری بنام کامیار است که پدر و مادرش را از دست داده و در خانه پدربزرگش همراه با مادربزرگ و سه دایی اش و دختری که اورا خاله سودابه معرفی می کند زندگی می کند. شخصیت های داستان به خوبی در جای خود معرفی می شوند و آنچه برجسته و نمایان است اینان حتی در اوج قحطی اشغال ایران توسط متفقین غم نان ندارند.

غمشان از جنس دیگریست !! غم عشق ، غم آزادی ، غم وطن ...

از رویه ظاهری داستان که بگذریم جولایی در خلال داستان از زبان شخصیت ها دیدگاههایی را بیان می کند که منحصر به تاریخ و شخصیت خاصی نیست و امروزه روز یا هر زمان دیگری هم خواننده می تواند با آن هم ذات پنداری کند.

در جایی دایی بابک پس از رفتن رضا خان به پدرش می گوید :

 

که شاه رفته و استبداد تمام شده است. شخصیت پدربزرگ پاسخ می‌دهد:

 

« شاه جوان جای او نشسته و دیری نمی‌گذرد که پا جای پدرش خواهد گذاشت. این خصوصیت ماست، خصوصیت مملکت ماست. یک مستبد جای مستبدی دیگر. 

می‌دانی چرا؟

چون ما مستبدیم. استبداد از دل ما بیرون می‌آید. ما غش‌وضعف می‌رویم برای هر کس که ادای قهرمان‌ها را در بیاورد. مردم نیازمند باورند، هر نوع باوری، هرچه جزمی‌تر بهتر، و قهرمان‌ها این باور را به آن‌ها می‌دهند تا به قدرت برسند. »

 

آثار استاد جولایی جدی‌ و عمیق اند و در عین حال جذاب و ماجرا محور او درعین عمیق بودن جذابیت را فدای ادای روشن‌فکری نمی‌کند.

در این رمان مثل رمان سوءقصد به ذات همایونی ماجراهای عاشقانه ، موازی با ماجراهای سیاسی روایت می‌شوند. ماجرای عشق روزبه و بابک به سودابه و ماجرای دستگیری بابک و زندانی شدنش و محاکمه‌ی سرپاس مختاری همگی در هم می‌پیچند و ساختار اصلی داستان را بوجود می آورند.

در جایی دیگر از رمان زمانی که ماموران نظمیه بزودی برای دستگیری دایی بابک بخاطر حضورش سمپاتیکش در جمع ۵۳ نفر می آیند شخصیت پدربزرگ می گوید :

 

« هزاربار نگفتم که بفهم در چه مملکتی زندگی می‌کنی، بلند نفس بکشی گرفتار می‌شوی؟ چرا سرت را پایین نینداختی درسَت را بخوانی؟ فکرکرده‌ای همین که دانشگاه رفته‌ای آزادی هر جور که می‌خواهی فکر کنی و هر چه می‌خواهی بگویی؟ »

 

به نظرم رضا جولایی نظراتش را بسیار رک در دیالوگها به مخاطبش منتقل می کند.

 

                                  

 

علاوه بر این جولایی در این کتاب از فقدان ، مرگ ، پشیمانی لحظات آخر ، تباه شدن زندگی ها و نیز توامان از زندگی هم می گوید.

من در حدی نیستم که بخواهم در مورد نوشته های کسی صحبت کنم این هم نویسنده ای همچون استاد جولایی اما این اثر  را که سخت و تکان دهنده بود دوست داشتم و بعنوان کتاب مناسبی برای خواندن پیشنهاد می کنم.

 

 

 

 

  •     برآمدن آفتاب زمستانی

             انتشارات نشر چشمه ۱۴۰۱

             کتاب قفسه های آبی ( ۲۰۵ صفحه )

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۲ ، ۰۹:۱۵
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

تاریخ معاصر بدون تردید از جذابیت خاصی برایم برخوردار است و در این میان روایت ها نیز نقش مهم و اساسی دارند.

امیر حسین فطانت (۱) را شاید به ترجمه هایش از آثار گابریل گارسیا مارکز بشناسند اما در این کتاب که خاطرات خود نوشتش از سال های جوانی او می باشد با فطانت در کسوت چریک فدایی خلق روبرو می شویم.

فطانت در همان سال های دهه ۴۰ که روح انقلاب و چریک بازی و به تعبیری وسیع تر چپ گرایی ذهن و روح جوانان در جهان را محصور خودش کرده بود به شکلی که خودش توضیح می دهد جذب چریک های فدایی خلق می شود و درست قبل از واقع معروف سیاهکل به جرم شرکت در نقشه هواپیماربایی دستگیر و روانه زندان می گردد همین اتفاق جانش را از رخداد در حال وقوع سیاهکل نجات می دهد در زندان حالا تحت تاثیر مشاهدات و آشنایی با استخوان خورد کرده های تفکر چپ و مبارزات چریکی دچار تحول شده و نادم می گردد و تلاش می کند پس از آزادی به زندگی عادی برگردد اما سیر وقایع باعث می شود تا در دام توطئه ای بزرگ گرفتار شود و زندگی اش کاملا دگرگون گردد.

داستان از جایی کلید می خورد که چند تن از همین چریک های اندک اما پر سرو صدای فدایی خلق که گویا جزو نویسندگان کانون فکری کودک و نوجوان هم بودند تصمیم می گیرند پسر شاه را به گروگان بگیرند این طرح در حد فکر و ایده بوده است اما فطانت قصه ما این را به رابط خود در ساواک اطلاع می دهد و موضوع زمانی پیچیده می شود که جناب ثابتی رئیس امنیت داخلی ساواک در صدد بر می آید از این نمد برای خود کلاه درست و حسابی ببافد و بتواند کاملا نظر مساعد دربار و شخص شاه را جلب کرده و به قدرتمندترین فرد در ساواک و رژیم تبدیل شود .

ثابتی نقشه ماهرانه ای طرح می کند اما همه چیز آنطور که باید پیش نمی رود و سرانجام کار به نمایش پر سر و صدای محاکمه و اعدام دانشیان و گلسرخی می کشد.

این محاکمه و نمایش آن از تلویزیون دولتی و سخنان گلسرخی به شهادت تاریخ نه تنها نتیجه ای را که ثابتی انتظار داشت در بر نداشت بلکه باعث توجه بیش از پیش افکار عمومی به فضای حاکم در آن دوران و تغییر کفه ترازو به سمت گرایشات انقلابی در آخرین سال های حکومت شاه گردید و ضربه مهلکی را به رژیم گذشته وارد ساخت.

فطانت در جایی در کتاب می گوید :

 

پرویز ثابتی توانست تا به آنچه سال های سال رویای او بود ، تا به قدرتمندترین فرد حکومت پهلوی تبدیل گردد جامه عمل بپوشاند. به بهای مرگ دو انسان ساده و بی گناه ، محبوس کردن بی دلیل جمعی از هنرمندان و روشنفکران و متلاشی کردن خانواده ها و قرار دادن یک ملت در مقابل حکومتی که وظیفه اصلی او در اصل و طبق قانونی که خود را به آن ملزم می دانست حفظ آن بود. او تمام دستگاه و امکانات ساواک را در خدمت منافع شخصی خود به کار گرفت بی آنکه بعنوان رئیس امنیت داخلی کشور به نتایج و عواقب خانمان برانداز این خودخواهی خود اهمیتی دهد. باید چهل سال می گذشت تا به بهانه پاسخ به تاریخ پوچ و واهی بودن طرح گروگانگیری ولیعهد که دلیل محکومیت و اعدام دانشیان و گلسرخی بود بر ملا می شد. اما نهایتا در این بازی کثیف به جز ملتی که هیچ وقت حاکمان خود را دوست نداشتند و هیچ وقت به قهرمانان زنده اعتماد نمی کردند همه برنده شدند ...

 

 

                    

 

این داستان برای فطانت که آخرین بازمانده و فرد فراری این ماجرا بوده مهر خیانت بر پیشانی بهمراه می آورد و باعث می شود در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چریک ها بدنبال اعدام انقلابی او باشند و همین مساله سبب فرارش از ایرانی و مدتی آوارگی می گردد.

بقیه داستان را هم نمی گم تا اگر خواستید همه خاطرت را از سیر تا پیازش را خودتان بخوانید و بی تردید مطمئنا جالب و بسیار درس آموز هست.

من که چند روزه این کتاب را تمام کردم ...

 

(۱) امیر حسین فطانت (۱۳۲۸  تا اردیبهشت ۱۴۰۲ )

۴ نظر ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۰۸:۱۶
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

بانوی سربدار یک رُمان تاریخی دلچسب و شیرین به قلم آقای حمزه سردادور است.

اول اینکه مرحوم استاد حمزه سردادور(۱) از پاورقی نویسان حرفه ای مطبوعات در زمان حیاتشان بوده اند زمانی که پاورقی و داستان های دنباله دار تو مجلات و روزنامه ها حسابی مد بوده و یکی از عوامل جذب خوانندگان و آن دوره اثری از رسانه های مختلف صوتی و تصویری و اینترنت که ما الان داریم اصلا و ابدا نبوده و مردم خوابش را هم نمی دیدند.

بگذریم ...

این یعنی اینکه این کتاب ابتدائا بصورت پاورقی در مجله پر مخاطب اطلاعات هفتگی چاپ می شده است و سپس بصورت کتاب در آمده است و نکته دیگر اینکه زبان داستانی ساده و شیرینی دارد و بسیارخوش خوان است.

استاد توی این کتاب داستان قیام سربداران (۲) را در غالب یک رمان برای خوانندگان روایت کرده است که اگرچه بیشتر به حواشی داستانی پرداخته است ولی به نظرم آنرا خواندنی تر نموده و از حالت بیان خشک یک اتفاق تاریخی درآورده و حاوی نکات جالب و آموزنده خوبی هست.

من خودم اطلاعاتم در مورد نهضت سربداران در حد سریال پخش شده سربداران از تلویزیون بود و از آغاز و پایانشان در آن دوره مهم تاریخی یورش مغول چیزی نمی دانستم و بی گمان تاریخ سراسر درس و عبرت است.

جای این نوع داستان ها و روایات واقعا الان خالی است.

 

                                    

 

لذت متن :

 

 و علی کل التقدیر سربداران جلادت کاری از پیش بردند که تا انقراض عالم از صفحات روزگار محور نخواهد گردید و هر کس بر کیفیت و تهور و مردانگی ایشان وقوف یابد انگشت تحیر به دندان خواهد گزید و همه این ها را آزاده بانویی به نام آزاده با شجاعت و غیرتش رغم زد و جرقه و سر منشاء نهضت و قیام سربدران بر ضد مغولان متجاوز گردید.

 

                             یا بر مراد بر سر گردون نهیم پای          یا مردوار بر سر همت نهیم سر

 

تاریخ سربداران را ببینید که اگر اینها نفاق و دو دستگی نمی داشتند و دولتشان روی قانون معینی استوار می بود مسلما با آن تعصب و شجاعتی که داشتند نه تنها سراسر ایران را مسخر خود می ساختند بلکه کشور گشا و جهانگیر هم می شدند.

 

تملق و چاپلوسی تاثیر سحرآمیزی در بعضی اشخاص دارد، عقل و هوش از سر بندگان خدا می رباید ، موم را بصورت سنگ خارا در می آورد و درویش افتاده حال و متواضع یک شداد متفرعن و مغرور می سازد.

 

 


(۱) متولد ۱۲۷۵ شمسی در شهر تبریز و درگذشت در سال ۱۳۴۹ شمسی

از آثارش می توان به همین بانوی سربدار (۱۳۴۳) ، داستان های علیمردان ( ۱۳۲۹ ) ، چشمه آب حیات (۱۳۳۲) ، کیمیاگران (۱۳۳۶) ، افسانه قاجار ، دختر قهرمان ( ۱۳۴۶ ) و انتقام زنان ( ۱۳۴۷ ) اشاره کرد.

 

(۲) قیام شیعیان مشرق ایران زمین بر ضد حاکمان مغول مابین سالهای ۷۳۶ تا ۷۸۸ قمری.

 

* این کتاب و تعدادی دیگر از کتاب های استاد در اپلیکیشن طاقچه بی نهایت هم در دسترس هست.

۳ نظر ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۵:۲۱
سارا سماواتی منفرد

 

رحیم خان با هزار سوار و سه عراده توپ برای پایان بخشیدن به کار تبریز و مجاهدانش به سوی آن در حرکت بود به نظر می رسید کار این شهر تمام است .

در برابر چند هزار نیروی هوادار محمد علی شاه ( مستبدین ) بیش از صد مجاهد مشروطه خواه برجا نمانده بودند. رحیم خان وارد شهر شد و از تبریزی ها خواست ۹۰ مشروطه خواه باقی مانده را تحویل او دهند.

سپس سواران او دست به غارت خانه ها و مغازه ها زدند و در این کار زیاده روی بیش از حد نمودند و ظلم و ستم بسیاری به اهالی شهر کردند.

در این میان چند تن از مشروطه خواهان به دست آنها افتادند و به طرز فجیعی به قتل رسیدند.

رفتار خشن نیروهای رحیم خان تبریزی ها را برانگیخت تا برای حفظ هستی و جان و مالشان ایستادگی کنند ولی برای اینکه این فکر رنگ عمل به خود بگیرد نیاز به جرقه ای و اتفاقی بود.

جرقه را ستارخان قراچه داغی زد او که با اندکی از مجاهدان گرسنه اما سرسخت در محله امیرخیز تبریز سنگر گرفته بودند و بارها در مقابل حملات رحیم خان مقاومت کرده و حتی پیشنهاد کنسول روس برای تسلیم را هم نپذیرفته بودند در اقدامی متحورانه که سبب ایجاد شوری در میان آزادیخواهان شد پرچم های سفید نصب شده بر سر در منازل و بام تبریزی ها را پایین کشید و جنبشی را در میان اهالی افسرده که از خواری تسلیم شرمنده بودند بوجود آورد.

این حرکت و بیرون آمدن سایر مجاهدان از مخفیگاه ها چنان نیرویی را ایحاد کرد که سرانجام موجب فراری دادن و شکست نیروهای استبدادی رحیم خان گردید و سقوط نهایی استبداد محمد علی شاهی را رغم زد.

حرکت هوشمندانه ستارخان سردار ملی یکی از نقاط عطف و رویدادهای شگرف عصر مشروطه بود.

 

پ.ن

تاریخ سراسر از عبرت و مفاهیمی است که اگر ندانیم بارها و بارها مجبور به تکرار آن خواهیم بود. یکی از لذت های واقعی من خواندن تاریخ است پس تاریخ بخوانیم البته از منابع مختلف و گوناگون.

این حکایت برام جالب بود و همیشه سوال برام بود که ستارخان چه نقش برجسته ای در انقلاب مشروطه داشته که بالاخره جوابش را گرفتم.

 

۶ نظر ۳۰ دی ۰۱ ، ۲۱:۳۱
سارا سماواتی منفرد

 

 ... معرفی کتاب ...

 

« منِ او » رُمانی عاشقانه در سبک رئالیسم جادویی (۱) است .

داستان ، داستان خانواده مرفه سنتی - مذهبی حاج فتاح رئیس صنف فخار ( آجرپزان ) است که در واقع از نگاه نویسنده نمایندگی قشر سنتی - بازاری را برعهده دارد که سال های بعد نقش موثری در پشتیبانی از گروه های مبارز اسلامی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند.

رمان با دو زاویه دید که یکی خود نویسنده یا راوی [ فصل های من ] و دیگری علی فتاح نوه حاج فتاح قصّه [ فصل های او ] روایت می شود و زمان وقایع بین گذشته دور و گذشته نزدیک در نوسان است. ( تکنیک سیال ذهن )

فضای داستان کاملا متاثر از واقعه کشف حجاب و در نهایت تاثیراتی است که این واقعه بر زندگی شخصیت های اصلی کتاب می گذارد.

امیرخانی با بیان زندگی روزمره فتاح ها در کلیت بصورت غیرمستقیم در حال بیان آداب و رسوم و ارزش های دینی و اخلاقی طیف سنتی - مذهبی جامعه ایران در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی است.

 

                                             

 

نگاه نویسنده بیش از حد سفید و سیاه است ولی منکر جذابیت های روایی داستان ، کشش داستان و حتی لحن بکار رفته در جاهایی که مربوط به طهران قدیم است نمی توان شد.

این دومین کتابی بود که از آقای رضا امیرخانی می خواندم ولی سفرنامه نویسی ایشان را بیشتر دوست داشتم.

پایان داستان را دوست نداشتم ( نظر شخصی ) و اینکه نویسنده یک جاهایی وسط داستان یک دفعه بقول دوست نویسنده ای در بیان بالای منبر می رود را هم نپسندیدم در ضمن برای من ابهاماتی هم در طول داستان بود که ممکن است من متوجه قضیه نشده باشم ! !

و نکته آخر اینکه عشق افلاطونی بین علی و مهتاب شاید برای جوانان دهه ۵۰ و ۶۰ رگه هایی از نوستالژی را داشته باشد اما برای دهه ۸۰ ها ناآشنا و گنگ و شاید عجیب باشد.

 

تمام سعی ام این بود که شاکله اصلی داستان لو نرود تا اگر دوست داشتید خودتان کتاب را بخوانید. ((-:

 

لذت متن

 

اینها درست ! اما اگر این مهتاب را این گونه دوست بداری ، یکبار که تنگ در آغوشش بگیری ، می فهمی که همه زن ها مه تاب هستند !

یا اینکه حکما خواهی فهمید که هیچ زنی مه تاب نیست . از ازدواج با مه تاب همان قدر پشیمان خواهی شد که از ازدواج نکردن با او .

 

چراغی که به خانه رواست ، به مسجد حرام است اما همان چراغ را اگر ایزد برفروزد ، هرآن کس که پف کند ریشش بسوزد !

 

تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود ، دل است !

 

 

(۱) رئالیسم جادویی یکی از شاخه های واقع گرایی یا همان رئالیسم در مکاتب ادبی است که در آن واقعیت دگرگون می شود و دنیای واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می شود .

در این داستان ها همه چیز عادی است اما یک عنصر جادویی و غیر طبیعی وجود دارد.

 

۴ نظر ۰۹ شهریور ۰۱ ، ۲۱:۴۶
سارا سماواتی منفرد

 

 ... پیشنهاد یک کتاب خوب ...

 

فکر کنم بهتر است همین اول خودم را لو بدهم و بگویم که رمان « یک پرونده کهنه » (۱) نوشته آقای رضا جولایی(۲) نویسنده خوب و صاحب سبک معاصر را دوست داشتم و از خواندنش هم خیلی لذّت بردم و هم به اطلاعات تاریخی و هم آگاهی های خودم اضافه شد.

داستان وقایع این کتاب در تهران سال ۱۳۲۶ می گذرد ، همان سالی که محمد مسعود(۳) ترور شد که مصادف با اوج فعالیت ها و و برو بیای حزب توده بوده است و از زبان سوم شخص محدود به ذهن کاراکترهای داستان روایت می شود. نویسنده تمام تلاشش را جهت کاویدن ذهنیت ها و دلمشغولی های آدم های داستانش می کند و اینکه آیا آنها واقعا نیتی آرمان خواهانه دارند ؟؟؟

جولایی علاقه خاصی در کنکاش در تاریخ و آمیختن شخصیت های واقعی تاریخی معاصر و گاهاً افراد خیالی با هم برای روایت تاریخ و وقایع آن دارد.

رضا جولایی همیشه هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام رُمان هایش را راضی می کند.

او در جایی در پاسخ به این علاقه می گوید :

 

ما همچنان در همان دوران تاریخی داریم درجا می زنیم ، آن دوره منفک از روزگار ما نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است .

 

نمی خواهم مطلب را بیشتر از این طولانی کنم اما خواندن این کتاب را اگر به کتاب های تاریخی و تاریخ معاصر علاقه مند هستید و هم داستان خوب و خوش روایت و تامل برانگیز دوست دارید و هم داستانی که شاید کمتر در موردش شنیده باشید و براتون تازگی داشته باشد حتما خواندن این کتاب را توصیه می کنم.

 

لذت متن :

 

می گویند کسانی که می خواهند با شتاب بشر را نجات دهند دشمن بشریت خواهند شد.

می گویند تعصب عقیدتی اسارت می آورد و می گویند وقتی اندیشه انسان منزوی شد انسان با خودش هم بیگانه می شود.

 

 

ملت خواب است و دوست دارد خواب باشد و خواب ببیند ، دوست ندارد کسی خوابش را بهم بزند. تازه وقتی بیدار می شود هم هنوز خمار است و درست و حسابی درست و غلط را نمی بیند !

و تازه درست و غلط چیست ؟؟!

 

 

ما زن ها شاید تا به حال درک کمتری از زمانه و جهان خود داشته ایم ، شاید به دلیل آنکه شما مردها می خواهید یک تنه جهان را بچرخانید و شاید به این دلیل که از ازل مادر خلق شده ایم ، و شاید هم شما فرصت دانستن را از ما گرفته اید اما ما حسابگرانه تر از شما به زندگی نگاه می کنیم و این عمق و حسابگری را از آن مادربزرگ هایی که قرن هاست رنج بیشتری از زندگی بر دوش آنها بوده است به ارث برده باشیم.

 

                                                   

 

(۱) رمانی تاریخی - اجتماعی پیرامون ترور محمد مسعود و وقایع منجر به آن و نقش حزب توده و برنده اولین دوره جایزه ادبی احمد محمود.

(۲) آقای رضا جولایی نویسنده صاحب سبک کشورمان و متولد ۱۳۲۹ که آثار چاپ شده اش  به غیر از کتاب یک پرونده کهنه عبارتند از « حکایت سلسله پشت کمانان »، « جامه به خوناب »، « شب ظلمانی یلدا »، « حدیث دردکشان »، « تالار طرب‌خانه »، « جاودانگان »، « نسترن‌های صورتی »، « باران‌های سبز » و « سیماب و کیمیای جان » ، « پاییز ۳۲ » .

(۳) محمد مسعود روزنامه نگار ایرانی متولد ۱۲۸۰ ه.ش در شهر قم و مدیر روزنامه  مرد امروز   که بیان صریحی داشت و مقالات انتقادی و افشاگرانه تند و تیزی در روزنامه اش منتشر می کرد.

 

پ.ن

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۱۳:۳۳
سارا سماواتی منفرد