مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

نیم دانگ پیونگ یانگ

جمعه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

 

... پیشنهاد کتاب ...

 

همیشه در مورد کره شمالی کنجکاو بودم که در این بزرگترین پادگان - کشور جهان چه می گذرد ؟!

سرزمینی با مردمانی مرموز و رازهایی سر به مُهر که اطلاعات چندانی از آن در دست نیست.

هر وقت اسم کره شمالی می آمد با خود می گفتم مردمانش چگونه می اندیشند و تفاوتشان با همسایه جنوبی که مسیر رشد و توسعه را به خوبی پیموده و جزو اقتصاد های برتر و پیشرفته از لحاظ تکنولوژی قرار دارد چیست ؟؟ دلیل این یک بام و دو هوا چیست ؟؟!

این سوال ها همیشه ته ذهنم بودند تا اینکه اتفاقی کتاب نیم دانگ پیونگ یانگ آقای رضا امیرخانی را شروع کردم. برخلاف انتظار اولیه که فکر می کردم کتاب جالبی نباشد و با نگاهی یک طرفه نوشته شده باشد از خواندنش لذت بردم و مجذوب سبک نگارشی آقای نویسنده شدم و نتوانستم کتاب را تا انتها رها کنم. ( کلی هم نکات جالبش را خط کشیدم )

آقایی امیرخانی سفرنامه نویس خیلی چیره دست و خوبی هستند و در این سفرنامه که ره آورد دو سفرشان است سعی کرده اند با قلمی روان شرحی منصفانه از اوضاع و احوال این کشور و مردمانش ارائه دهند.

سفر اول در سال ۹۷ ایشان بهمراه تعدادی اعضای حزب موتلفه اسلامی که گویا خواهرخوانده حزب کمونیست کارگران کره شمالی محسوب می شوند (۱) و بار دوم به واسطه آشنایی هایی که از سفر نخست نصیبشان شده بصورت کمی مستقل تر راهی کشوری می شوند که هیچ خارجی نمی تواند به راحتی به آن وارد یا خارج شود.

     

       

 

به هر حال این کتاب سفرنامه خواندنی هست که جواب خیلی از سوالاتم را در آن پیدا کردم و باید بگم وجود لایه های طنزی شیرین که نمی دانم آیا جزو سبک نگارشی نویسنده هست یا خیر آنرا جذاب تر و دلچسب تر هم کرده است.

 

 

در ادامه در قسمت لذت متن چند نمونه از نکات جالب کتاب را بصورت نمونه آورده ام امیدوارم بخوانید و لذت ببرید.

 

رشد در ساخت سلاح هسته ای مجموعاً به معنای توسعه نیست .

برای تامین برق متکی به نیروگاه های ذغال سنگی بودند !

 

سوال جدی تر و اساسی تر اینجاست که چرا پیشرفت های نظامی نتوانسته باعث پیشرفت در امور غیر نظامی و صنایع عادی شود ؟ همان سوالی که مشابه اش را در ایران خودمان داریم که وقتی موشک نقطه زن داریم و نفربر می سازیم اما قادر به تولید خودروی جدید و بروز نیستیم؟

این رشد (نظامی)  اولا با تزریق غیر اقتصادی پول صورت می گیرد. شما تصمیم گرفتی به هر قیمتی شده به این تکنولوژی دست پیدا کنی و از طرفی چون نمونه ات مثل بازار خودرو بزرگ نیست و قیمت آن مشخص نیست پس هر هزینه ای توجیه دارد. اما بازار خودرو پذیرش نمونه گرانتر را به دلیل تیراژ بالاتر ندارد و قیمت تمام شده با قیمت تمام شده جهانی مقایسه می شود.

دوما تخصص های مورد نیاز کالای تجاری (همگانی) فراگیر  است و نظام کارآمد آموزشی باید پشتش باشد اما در صنایع موشکی چهار-پنج تخصص جدی سر و ته یک موشک بسته می شود ولی در ساده ترین خودرو هزاران تخصص باید در کنار هم کار جمعی کنند.

سوما اینکه علم دموکراتیک  می تواند نیاز همگانی را پاسخ دهد اما علم ناقص و یک جانبه دست بالا با سعی و خطای بسیار می تواند محصولی غیر رقابتی با هزینه ای نامحدود و گران تولید کند که پاسخ گوی شرایط رقابتی و افکار عمومی نیست.

 

آزادی با احساس آزادی متفاوت است ، همانگونه که استبداد با احساس استبداد . در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در دراز مدت احساس نیاز به آزادی را از دست می دهند.یادم می آید که در میدانی در پیونگ یانگ کلی دانش آموز جمع شده بودند و سرودی می خواندند که معنایش می شد که ما شادترین مردم جهانیم !! به نظرم عمیقا به این باور داشتند چون امکان مقایسه نداشتند (۲) .

 

به گمانم تغییرات در سوالات انسان ایرانی بسیار مهم است . اگر سوالات در دهه ۶۰ شمسی به افق و آینده بر می گشت در دهه ۷۰ هنگامه سوال اساسی حق حکومت بود که به مشروعیت و مقبولیت می انجامید دهه ۸۰ ادامه همین تفکر به توسعه و تقدم و تاخر انواع توسعه رسید و اما دهه نود هیچ نشانه ای از پیشرفت سوال انسان ایرانی دیده نمی شود و سوال انسان ایرانی تبدیل شده به کارآمدی و ناکارآمدی ؟

 

حزبی مقتدر پشت همه این نظم دهشتناک است . این یک استبداد فردی نیست و به یک دستگاه بسته حزبی با نظام طبقاتی و ساختار عمودی شبیه است.

 

چرا این رستوران معروف است ؟ این رستورانِ سگ است ! چه اسم خوبی حالا چرا این اسم را گذاشته اند ؟! خوب ... اینجا غذاهاش با گوشت سگ است ... رستوران بولگوگی .

 

نکته اصلی چیز دیگری است ما باید خودمان را به آنها عرضه کنیم ( وارد گفتگو شویم ) البته اگر فرار نکنند آنها شروع کننده هیچ رابطه ای نیستند یعنی نسبت به غیر غایبند ... !

 

 

(۱) گویا روابط نزدیکی بین این دو حزب برقرار است و طرف ایرانی نگاهی کاریزماتیک به برادر خوانده اش دارد.

(۲) کلا چیزی به اسم اینترنت در این کشور یا حتی کتاب و موسیقی و کلا رسانه ها به شکل نوین وجود ندارند.

 

 

۰۱/۰۲/۳۰
سارا سماواتی منفرد

رمان ایرانی

کتاب

نظرات  (۸)

جالب بود
پاسخ:
سلام
خواهش می کنم ((-:
کلا چیزی به اسم اینترنت در این کشور یا حتی کتاب و موسیقی و کلا رسانه ها به شکل نوین وجود ندارند.


0_____0

وح
دیگه کتاب هم رسانه نوین عه ؟ /'
پاسخ:
سلام

کتاب بصورت رمان هایی که من و شما سراغ داریم در آنجا وجود ندارد و تنها نوشته های رهبران ، متون حزبی و آثار تعداد محدودی از نویسندگان روس یافت می شود.

بعد هم رسانه ها به شکل نوین ربطی به کتاب در ابندای جمله ندارد و مستقل هست منظور این چیزها آنجا نیست و توصیف کننده کتاب نیستش   ))-:  
۳۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۳۸ یاس ارغوانی🌱
سلام=)
من توی طاقچه بینهایتم این کتاب رو علامت زدم که حتما بخونم ولی اشتراکم تموم شد و بخاطر کنکور و درس بیخیال خرید اشتراک شدم. ولی کتاب دختری با هفت اسم که سرگذشت فرار لی سئون لی از کره شمالی هست رو خوندم کتاب جالبی بود. میدونید قسمت جالب ماجرا طرز فکر و اعتقادات مردم کره شمالی هست! مثل یکجور شستشوی مغزی میمونه شبیه داعشی هایی یا هر فرقه و سبک تفکر مخرب دیگه ای که حتی قدرت مقایسه و تفکر ندارن و چنان مغزشون رو پاک سازی و به سمت چیزی که رهبرانشون میخواستن نیل داده بودن، مردم کره هم همینطورن. و همچنین چون بر اساس همین فکر و نبود تکنولوژی و... اصلا کشوری و ملتی دیگه ای برای مقایسه ندیدن و اطلاعی دربارش ندارن که بتونن مقایسه کنن و به بد بودن شرایطشون پی ببرن!
اصلا چیز عجیبی!
خیلی ممنون که توضیحات دربارش نوشتین من خیلی مشتاق تر شدم به خوندش هرچند توی لیستم در اولویت بود :)
پاسخ:
سلام عزیزم

چه جالب من هم تو طاقچه بی نهایت خواندم وقتی خوشم آمد نسخه چاپیش را هم برای کتابخانه ام گرفتم.

موافقم نتیجه درست و منطقی ای هست و وقتی کتاب را می خوانی به همین قضیه می رسی و رهبرشون براشون مثل خدا است و حالتی فرا انسانی دارد.

ممنونم که خواندی و دختری با هفت اسم را هم حالا که گفتی دیده بودم و رفتش تو لیستم ، مرسی ازت.

(((-:
۰۱ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۵ مهدی نیازی
کتاب جالبیه
پاسخ:
سلام

ممنون .


من که این سفرنامه را دوست داشتم .
۱۷ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۳۵ حاج‌خانوم ⠀
سلام
هر دو رو خوندم. هم نبم‌دانگ و هم دختری با هفت‌اسم. واقعا جالب بود، دردناک، با اعصاب خط‌خطی! کاش فضاشون باز بشه... ولی دختری با هفت‌اسم، دردناک‌تربود، خیلی...
سفرنامه‌های رضاامیرخانی رو خیلی دوست دارم. همه‌شون. از داستان‌سیستان تا هنین نیم‌دانگ، هرچند رمان‌هاش رو اینقدر دوست ندارم.
پاسخ:
سلام

پیش از هر چیز ممنون که خواندید و وقت گذاشتید. (((-:

واقعا آقای امیرخانی قلم جذابی در سفرنامه نویسی دارند و حسابی مجذوب نگاه و قلمشون شدم و کتاب های دیگرشان را هم اگر خدا بخواهد تو لیستم گذاشتم مثل ( من او ) و (نفحات نفت) و سفر سیستان که گویا همراه مقام معظم رهبری در این سفر بودند.
۲۰ خرداد ۰۱ ، ۲۰:۴۵ حاج‌خانوم ⠀
سلامت باشید
پیشنهادمی‌کنم داستان سیستان و جانستان کابلستان رو حتماً بخونید.
بله داستان سیستان، روایت سفر امام‌خامنه‌ای به سیستانه و دومی، سفرنامه افغانستان و هر دو خیلی خوبه.
ملتمس دعا
پاسخ:
سلام
همچنین شما

حالا که شما گفتید جانستان کابلستان را هم به سه تای قبلی اضافه کردم و ان شا الله خدا توفیق بده بتوانم مطالعه کنم.

ممنون از وقتی که گذاشتید

محتاجیم به دعای خیر
۰۵ تیر ۰۱ ، ۰۸:۱۴ حسن مجیدیان
سلام
یکی ازاشکالاتی که به امیرخانی میگیرند و شاید هم بیراه نباشد، منبر رفتن وسط روایت هاست... همین نیم دانگ رو با جانستان کابلستان مقایسه کنید و با کارهای قبلی ایشون.
اما بهرحال ایشون نویسنده ی خوبیه میان این همه نویسنده ی تکراری این مملکت.
پاسخ:
سلام آقای مجیدیان

ممنون از اینکه خواندید.  ((-:

بله شاید بی راه هم نباشد البته این اولین کتابی بود که از ایشان می خواندم و نمی توانم هنوز با سایر کتاب هاشون مقایسه کنم ولی تو ذوق نمی زد و یجورایی سفرنامه را از یک نواختی در می آورد.
۰۵ تیر ۰۱ ، ۲۰:۴۰ حسن مجیدیان
سلام مجدد
به نظرم برای شروع مطالعه آثار امیرخانی آخرین کتابش،شاید مناسب نباشد. سیر تطور فکری و روحی نویسنده را از ارمیا پی بگیرید تا برسید به نیم دانگ.از ناصرارمنی،ازبه،منِ او(که برخی ها بعد از سووشون سیمین دانشور،منِ او را مصداق رمان ایرانی می‌دانند). تا بی وتن و کار جالب امیرخانی در قیدار.بهرحال امیرخانی در ترتیب آثارش، به نظرم تحولات و تطورات روحی اش،تا حدود زیادی نمودار شده.ضمنا نوشته های عمومی و غیر داستانی امیرخانی هم عالی اند.مثل نشت نشاء،سرلوحه ها،نفحات نفت و...
آرزوی موفقیت
پاسخ:
سلام

آقای مجیدیان خیلی لطف کردید که راهنمایی کردید سپاسگذار هستم حتما این مسیر و ترتیب آثار را دنبال می کنم.

اندیشه و قلمتان سبز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">