... معرفی کتاب ...
دنبال کتابی کوتاه و کم حجم برای خواندن سریعش بودم که اتفاقی به کتاب دوزخ ژان پل سارتر برخوردم.
بی هیچ پیش زمینه ای شروعش کردم و تا حالا هم کتابی از سارتر نخوانده بودم.
سارتر نویسنده معروف و هستی گرا ( اگزیستاسیالیست ) فرانسوی است و اگر خیلی خلاصه بخواهیم بدانیم که هستی گرایان چی میگن این هست که وجود مادی انسان مقدم بر جوهر روحش هست و انسان به میل خودش سرنوشتش را انتخاب می کند و هیچ هدف و ارزش و وظیفه ای که به او جهت بدهد و مسیری را تحمیل کند وجود ندارد و انسانه که باید دست به خلق ارزش و معنا بزند و بعنوان وظیفه انتخاب کند و افراد مسئول اعمالشون هستند.
انسان موجودیه که مرتب در حال تغییر و نو شدن هست و وجودی انتخابگر دارد و اوست که با این انتخابها زندگیش را معنا می دهد و بدون این اصل زندگی معنایی ندارد. ( کلی حرف و حیث دیگه که می توانید جستجو کنید و بخوانید و جایش در اینجا نیست )
برگردیم سر کتاب دوزخ که تصویری تحریف شده از آنچه ما دوزخش می دانیم ارائه می دهد.
در اینجا خبری از آتش و تاریکی و انواع و اقسام داغ و درفش و عذاب های فیزیکی که تو ذهنمان هست نیست.
در این نمایشنامه دو زن یکی جوان و دیگری میانسال و یک مرد در اتاقی که همیشه روشن است و هیچ را خروجی پس از ورود به آن وجود ندارد اسیر جهنم هستند.
آیینه ای نیست و خوابی وجود ندارد و تنها پنجره ای است که می توانند از آن زمین و آشنایانشان را نظاره کنند !
عذابشان آتشی نیست که روحشان را شکنجه کند بلکه تحقیری است که از پس فرو افتادن نقاب ها و ظاهرسازیهاشان در پیش چشم یکدیگر مجبورند تحمل کنند و این چهره بی نقاب خود و در پیش دیگران است که جهنم توست. ( این برداشت خودم بود و سارتر به تعبیری در جایی می گوید : جهنم دیگرانند ...! )
یعنی آن آزادی انتخابی و عملی که در مقابل اتفاقات داریم از بین رفته و استرس مواجهه با موقعیت ها چندین برابر و غیر قابل تحمل و شکنجه کننده در موقعیتی که هی تکرار و هی تکرار و هی تکرار می شود.
هیچ گریزی وجود ندارد ...
خواندنش را توصیه میکنم و اگر دوست داشتید بیایید اینجا و در موردش بنویسید.