مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

اردیبهشت غمگین

جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۹:۱۵ ق.ظ

 

  علیرضا این روزها خیلی غمگین و تو خودشه و دل و دماغ هیچی ندارد ... خوب حق هم دارد نمی دانم می تونه با خودش کنار بیاد یا اینکه ممکنه مدتها تو این وضعیت بماند اخلاقش طوریه که خودش باید با خودش کنار بیاد و کمک بیرونی را پس می زند ... حتی در مورد سیگار کشیدن علنی و بی ملاحظه اش هم نتونستم بهش چیزی بگم ...

در مورد ثبت نام بچه ها در مهدکودک که قبلاً و پیش از فوت پدر شوهرم برای ماه های آینده داشتم برنامه ریزی می کردم مجبور شدم خودم به تنهایی تصمیم بگیرم و بچه ها را گذاشتم مهد و امیدوارم بعداً علی موقعی که شرایط روحی اش بهتر شد مخالفتی نداشته باشد .

بمیرم برای دخترها امسال روز دختر جشن نداشتیم اما براشون هدیه گرفتم و نازنین وقتی بهش کادو می دهی خیلی ذوق می کند .

اردیبهشت ماه من هم هست و اولین باری بود که علی تولدم را تبریک نگفت معمولا تو همه این سال‌ها یک شاخه گل نرگس و یک کادو توی روز تولدم بهم می داد .... اما امسال واقعاً تو شرایطی نبود که همچین انتظاری ازش داشته باشم.

گاهی وقت ها پیش خودت فکر می کنی که ای وای بدتر از حال من نمی تونه باشه یا اینکه من چقدر بدبختم ولی فاجعه انفجار بندرعباس که اتفاق افتاد دیدن صحنه های این همه درد و رنج و مظلومیت هموطنانمون باعث شد به خودم نهیب بزنم که دختر این چه فکر غلطی هست که تو داری و این نگاه و طرز فکرت نوبره والا ...

از این بدتر مگه میشه ؟؟؟ شاید دوماهی باشه که نتوانستم سراغ کتاب جدیدی برم حتی کتاب صوتی و این همه اش بخاطر اینکه وقت برام شده کیمیا ))-:

اونجا که نتانیاهو در مورد سید حسن نصرالله گفت که ایشان چه رهبر بزرگ و تاثیر گذاری بوده وچه نقش مهمی داشته اشک تو چشمام جمع شد ...

این چند وقته زیاد بهشت زهرا رفتیم و تو این رفت و آمد ها و مراسم خاکسپاری و دیدن این همه آدم هایی که یک موقعی زنده بودند با کلی احساسات و خواسته‌های ریز و درشت و حالا در بینمان نیستند به حال بعضی آدم ها که می بینند و نمی فهمند دلم می سوزه ...

حکیم عمر خیام در جایی می فرمایند :

در دایره‌ای که آمدن و رفتن ماست 

او را نه بدایت ، نه نهایت پیداست 

کس می نزند در این معنی راست

کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟

 

 

نظرات  (۵)

سلام
خدا رحمتشون کنه
روحشون شاد
ان شاء الله خیلی زود این مراحل سوگ رو پشت سر بذارید
پاسخ:
ممنونم عزیزم شما همیشه محبت و لطف داری ♥️♥️♥️
۱۳ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۲:۲۴ ‌‌‌ ‌‌‌تیرزاد
سلام
روح شون شاد ان شاءالله

الهی الهی... منم مثل دخمل شمام. کودک درون و برونم می ره روی ابرها😁
تولد شمام مبارکا باشه الهی ۱۲۰ سالگی تون رو در کنار عزیزان تون جشن بگیرین🍃

خدا به بازمانده هاشون صبر بده... خیلی غم انگیز بود، وحشتناک بود، گریه دار بود💔🥺🥺
پاسخ:
سلام عزیزم لطف کردی ممنون از محبتت 🌷
خدا رفتگان خانواده شما را هم رحمت کند ...
تا جایی که می توانی همینجوری بمان منظورم با کودک درونتان هست 🥰🥰🥰
خدا رحمت کنه پدر همسر رو
پاسخ:
خدا رفتگان شما را هم رحمت کند ممنون از محبتتان .
سلام
غم از دست رفتن بزرگان زندگی آدم سخت میگذره و مدتها از ول می‌کشه تا عادی بشه حداقل یک سال و البته بیشتر .
نوشته های شما در حد یک کتابه و در آینده کتاب خوب و ماندگاری خواهد شد.‌ ان شاءالله
پاسخ:
سلام خدمت شما
انشاالله سلامت باشید بله بعضی غم ها شاید به این راحتی از یاد نروند .
ممنونم از لطف و نگاهتان 🌷🌷🙏🙏
سلام
میبینید که تمام آن فلسفه بافی ها و در ستایش سوگ و در ستایش غم و همین تیپ عرفان ها و نسخه های دم دستی، به اینجا که میرسند کارآیی ندارند و دود میشوند و به کنار میروند و غم و درد و افسردگی می آیند و خوب جاخوش میکنند.
ادبیات و فلسفه و عرفان و جامعه شناسی و روان شناسی و پادکست ها و جملات انگیزشی و...کجا هستند این جاها که شما و علیرضا را بسازند و راه بیندازند؟
همان سیگار و همان دپرسی کارآیی شان بیش و بهتر است!!

من فکر میکنم بدون هر شعاری پناه ما فقط خداست. ذکر است همان نمازهای ضعیف است . زیارت است. امام رضاست. روضه ی اباعبدالله ست. همین عجز ماست. همین که خدایا ببین که چه ضعیفیم و ...

ببخشید. اینها به ذهنم آمد. شاید هم قبول نباشد و شعاری باشد.

این روزها هم میگذرد و خنده ی علیرضا را می بینید که اصلا انگار غمی نبوده و پدری نبوده وو
فراموشی نعمت بزرگ خداست
پاسخ:
سلام خدمت شما 
شاید بعضی چیزها آنقدر نزدیک مان هستند که حواس پرتی ها باعث می شوند حواسمان از حضورشان یک کمی پرت بشه.
ممنون از تلنگر بجاتون که واقعا درست و با ارزش بود ... مطلبتون را که خواندم فکر کنم بتوانم خیلی بهتر و اصولی تر به علی کمک کنم که این روزهایش را سریع تر پشت سر بگذارد و چه خوب شد که این مطلب را اینجا نوشتم و چه خوب کردید که به ذهنتان آمد و نوشتید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">