مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

کاین همه زخم نهان است و مجال آه نیست

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۲۵ ب.ظ

 

این نوشته چالش برانگیز و بدنبال پاسخ و نگاه های دیگر است.

زن ، زندگی ، آزادی  که امروز فضای شهرهای ایران را در می نوردد شعار نسلی است که من و هم نسل های من یا به کل انکارشان می کنیم و از فرط تعجب و غافلگیری انگشت به دهان می گزیم و یا در سوی دیگر ماجرا سر و دست برایشان می شکنند و تحسینشان می کنند .
ما متفاوت بودیم و معتقد و باورمند به ارزش های دینی و اخلاقی و حالا نسلی آمده که این باورها و اعتقادها را به ترس تفسیر می کنند.

چیزی این وسط فرو ریخته یا در حال فروریختن است .

آیا ما واقعا نسلی هراسان بودیم ؟

من اعتراف می کنم به ترس از ساده ترین و بدیهی ترین و عادی ترین چیزهایی که الان از نگاه بسیاری کاملا مضحک به نظر می رسند و مدت ها است که دیگر برای خیلی ها اصلا ترسناک نیستند ... اصلا مقدس و مهم پنداشته نمی شوند.


ترس و اضطراب همیشگی از احساس خطا و گناه
ترس از اینکه متفاوت باشی و عادی به نظر نرسیم.
ترس از قضاوت شدن های ناعادلانه دیگران
ترس از خنده ناگهانی و لبخند زدن
ترس از جلب توجه و اینکه آیا درست نشسته ایم یا نه ؟

وحشت کم شدن موی پشت لب و برداشتن ابرو
ترس و اضطراب عقب رفتن روسری و نمایان شدن موها
ترس از اینکه لحن صدایمان چگونه است؟
ترس بلند شدن یک شبه ناخن دست ها

ترس از جدی گرفته نشدن و ضعیفه بودن و جنس دوّم بودنت

ترس از هم کلامی و دیده شدن با جنس مخالف غیر آشنا

ترس از بَدنت

ترس از تبیض ها
ترس از خیلی چیزهای دیگر که نمی شود گفت ...

 

جامعه و قوانین و سنت ها هم بی تاثیر نبودند. بخشی از این ترسها بجا و بخشی دیگر نابجا و تحمیلی و بدعت گذاری بودند.

بدعت هایی که معلوم نیست از کدام ناکجا آبادی و توسط چه کسانی به چه قصد و نیتی ترویج داده می شدند ؟


یادم می آید سال اول دبیرستان(۱)روزی را که بخاطر پوشیدن ناخواسته و از روی غفلت جوراب سفید پای تخته و بخاطر چغلی یک همکلاسی حسود به ناظممان درمقابل سایرین تنبیه شدم و بخاطر این توهین و تحقیر مدت ها یک احساس گناه عجیبی داشتم و مدام خودم را نکوهش می کردم و آدم بی ارزشی می دانستم .
بیم از نگاه و قضاوت دیگر بچه های مدرسه تا مدت ها جسم و روحم را می فرسود.
مدت ها گوش گیر بودم و تمایل به حضور در جمع را نداشتم.


این ها را گفتم که فقط به تفاوت نسل کنونی و آزادی ها و آسایشی که الان دارند با آنچه ما تجربه کردیم اشاره کوچکی کرده باشم به همین دلیل نسل های بعدی به مرور اعتماد به نفس و بالطبع عزت نفس بیشتری دارند چون محدودیت های چشمگیر کمتری داشته اند و در مدارس اصلا طعم تنبیه بدنی معلم ها و تحقیرات کلامی و غیر کلامی را نچشیدند و حرفشان همه جا در خانواده و جامعه بویژه مدارس خریدار داشت و نازشان را کشیدند و صد البته زندگی در بستر فضای مجازی و انفجار ارتباطات آنها را در معرض انواع بینش ها ، خرده اندیشه ها و آگاهی ها قرار داد.

 

کاین همه زخم نهان است و مجال آه نیست(۲) ...

 

 

(۱) در دبیرستان ما پوشیدن جوراب نازک و سفید ممنوع بود و در ابتدای سال جزو یکی از تعهداتی بود که پایش را هم ما و هم اولیائمان برای رعایتشان امضا می کردیم !

(۲) مصرعی از خواجه حافظ شیرازی

نظرات  (۹)

۱۳ مهر ۰۱ ، ۲۱:۵۶ ویــ ـانا
این همه ترس این همه غم....
پاسخ:
)))-:
برای ما جوراب کوتاه ممنوع بود
ی بار گفتن میخوان بیان چک کنن ، ولی همه ما ی دست بودیم ، منم شدم سر دسته ، تقریبا نصف بچه ها جوراباشون کوتاه بود ، سریع تز دادم که بیاین اونایی که جورابشون بلنده ی لنگه رو بدن ب ما ک کوتاهیم ، همین کارم کردیم :))
موقعی که ناظم دیوانه امون اومد چک کنه همه اون پاچه ای رو دادیم بالا که لنگه اش بلند بود :))
اولش کلی تمجید و تحسین کرد ، رفت ، بعد ۵ دقیقه انگار فهمید برگشت گفت جفت پاچه ها بالا 😂
نمیترسیدیم اصلا
یادمه یک عالمه چرت و پرت گفت ، اخرم ماهایی ک ی لنگه کوتاه داشتیم رو برد همه رو دقتر ، قشنگ یادمه نشسته بودم زمین و کرکر میخندیدم با دوستهام بهشون که چجوری حرص میخوردن …
الانم نشستم زمین با تفاوتی که وقتی میخندم جفت چشمام خونه …
پاسخ:
سلام

به مرور زمان شرایط بهتر شد ولی زمان ما واقعا بعضی معلم ها و ناظم ها اصلا ملاحظه نداشتند و خودشون هم متاسفانه با شرایط و نگاه مشابه (چه بسا بدتری رشد) یافته بودندو وارد جامعه شده بودند.
چه خاطره بامزه ای حداقل شما یادتون می افتد تهش یک لبخندی هم به لبتون می آید (((-:

ممنون که خواندی و نظرت را گفتی .
سلام
شما هم با این شعار موفق هستید؟؟
پاسخ:
علیک سلام

نه .

البته این شعار خیلی کلی هست ولی نظر شخصیم این هست چیز خاصی را نشان نمی دهد ( شاید هم اشتباه کنم )

ولی حتما این آزادی که این ها می گویند با آزادی که در چارچوب سنت جامعه ایرانی و همچنین مبانی دینی استوار باشد هم خوانی ندارد و ناظر بر بی بند و باری و پایبند نبودن بر ارزشهای جامعه و نوع غالب خانواده های ایرانی نیست. ( خلاصه اینکه ایرانی یا از این طرف بوم می افتد یا از آن طرف بوم )

حالا چون پرسیدین بگم من چه حجاب اختیاری باشد ، چه اجباری برایم فرقی نمی کند من همین پوشش را که الان دارم خواهم داشت.

ممنون از اینکه خواندی ((-:
۱۴ مهر ۰۱ ، ۰۸:۰۰ مهدیار پردیس
برای حفظ حرمت دین، حرمت انسان، حرمت نفس کودکان، متمرکز شدن روی پیشرفت شخص و وطن (به جای ظواهر بی‌ارزش) ، همزیستی مسالمت‌آمیز و هزاران «برای» از این دست، باید و باید و باید، برگی از تاریخ ایران «برای همیشه» ورق بخوره. باید بپذیریم چاره‌ای جز این وجود نداره؛ چون این حکومت تمام فرصت‌هایی که داشته رو سوزونده و با تمسخر و توهین و خشونت و نادیده گرفتنِ حرف مردم، خودش با دست خودش فرصت‌سوزی کرده.
۱۴ مهر ۰۱ ، ۱۱:۰۶ یاس ارغوانی🌱
درباره این شعار من چایی خوندم که گویا شعار حزب کومله بوده!
پاسخ:
سلام

فکر نکنم ... چون اگر قبلا وجود داشت حتما تا الان استفاده کرده بودند.
به هر حال وقتی تنش و درگیری بوجود می آید پای بازیگران مختلفی به میان می آید که بیشتر آنها به دنبال صید خودشان از آب گل آلود هستند و متاسفانه جدایی طلبان و منافقان هم از این گروه هستند و باعث می شوند اعتراض و انتقاد واقعی هم اگر وجود داشته به محاق برود . ))-:
کاش همان ابتدا قضیه با نگاه تعقل و منطق مدیریت شده بود.
۱۴ مهر ۰۱ ، ۱۵:۴۶ علی ابن الرضا
سلام
البته هر افراطی تفریط رو در پیش داره و هر تفریطی خواه ناخواه افراط رو و همین چرخه باعث عقب افتادگی جوامع میشه منظورم عقب افتادن از رسیدن به مدینه ی فاضله .
البته رفتارها ی اشتباه رو نباید با رفتار متفکرانه ی عاقلانه مخلوط کرد
مثالهایی که زدی بعضیاش واقعا غلط بوده و هست بعضیاش نشان از شخصیت شما داشتن
چون رفتار از سر ترس همیشه بد نیست.
اما این نسل که گفتید در عین توجه از جهت امکانات و رفاهیات از نظر شخصیت و اندیشه بهشون بی توجهی شده موافقم

موفق باشی
پاسخ:
سلام
ممنونم از اینکه خواندید و نظرتون را گفتید .

کاملا موافقم ( بصورت صد در صد ) بسیاری از ترس ها خوبند و حتی لازم و اگر این مهارها نبودند شاید اولاد بشر غیر قابل کنترل بودند و مطلبی هم که من گفتم کلی و ناظر بر نگاه دیگران بود.


ترس از دیدن دختر پسری که چیک تو چیک همه ن و به اطرافشون توجهی ندارن و شما با دخترت از کنارشون رد میشی و نمیتونی توضیحی داشته باشی
ترس از روابط دختر پسری که یه روز وصلن و فردا تعویض میکنن
ترس از دخترایی که هر چند وقت یه بار با وقاحت پسر میارن خونه شون و به پدر مادرشون معرفی میکنن  
ترس از فرزندان نامشروع و سقط های مکرر
ترس از مسلط شدن هرزه های بی شرفی که فقط عیاشی و کثافت کاری خودشون واسشون مهمه و چند صد نفر غلبه پیدا کنن بر ده ها میلیون نفر و قربانیشون کنن
ترس از اینکه هر کی هر چی دلش خواست بگه و عربده بکشه و کسی جلودارش نباشه
ترس از نعره های مستانه شبانه یه عده مست لایعقل ...

با فرمون اونهایی که به ترس های شما میخندن اگه برید و تایید کنید و بهشون حق بدین باید ازین به بعد به ترسهای بالا بیشتر فکر کنید...

پاسخ:
بعضی از این ترس ها به جا و بعضی هم توهم ترسی به جا هستند.
بشر از عصر حجر تاکنون با ترس هایش دست به گریبان بوده و هر دوره این ترس ها شکل و شمایل خاص خود را داشته اند و دیرگاهی دیگر ترسی نبوده.
ببخشید فلسفی شد ((-:
۱۵ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۸ صامد حمزه
به شخصه برای من بسیار مهمه که احکام دین در قانون و جامعه اجرا بشه و با تمام وجودم برای حفظ اخلاق در جامعه و برای آیندگان از آن دفاع می کنم...
اما گله دارم از برخورد های تبعیض امیز
گله دارم از فراتر از احکام برخورد کردن...
گله دارم از افراد بی تقوا و ریا کار که در مدارس ما پر شده اند...
آموزش و اجرا احکام هم تخصصی است کار هر بی سر و پایی نیست
متاسفانه در مدارس ما به پرورشی و دینی آنطور که به دروس تخصصی توجه می شد، توجه نمی شد

اما وظیفه ما به عنوان بچه مذهبی و حزب الهی چیست؟؟؟
دست بالا ببریم و یا آستین بالا بزنیم برای تبلیغ دین و حکام و...
مگر نمی خوندیم اگر یک نفر را به او وصل کردی؛ برای سپاهش، تو سردارِ یاری…
پاسخ:
سلام

ممنون از نظرتون و کاملا موافقم و دلیل بسیاری از مشکلات و ایجاد بدبینی در دل مردم و چه بسا ناکارآمدی های سیستم اداری همین مواردی است که شما اشاره کردید.
کاش بیشترین بودجه در میان بودجه کشور به آموزش و پرورش تخصیص می یافت و قبل از آن اهمیت ویژه به معلم و مربی چرا که کلید تربیت نسل آینده در دستان این بزرگواران هست.

ان شا الله ...
سلام
ممنونم که نظر تون گفتید
من باهاتون موافقم
خداوند همه مون هدایت کنه
خواهش میکنم
پاسخ:
سلام
ممنونم عزیزم خیلی لطف داری.

ان شا الله

((-:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">