مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان خارجی» ثبت شده است

 

... معرفی کتاب صوتی ...

 

خیلی اتفاقی فیلمش را دیدم و خوب خیلی خوشم آمد و دوست داشتمش و بهم چسبید به هر حال ما ایرانی ها از قدیم با سریال سال های دور از خانه و الان هم که انواع و اقسام سریال های کره ای که آمده علاقه خاصی به چشم بادامی ها داریم.

این علاقه و از طرفی کنجکاوی در مورد گیشاها باعث شد وقتی کتاب صوتیش را هم دیدم تهیه اش کنم و شروع کنم به گوش دادن.

با اینکه داستان را می دانستم اما جذابیتش برام اصلا یک ذره هم کم نشده بود و بقول معروف نمی توانستم کتاب را زمین بزارم و هی دوست داشتم ادامه ماجرای سایوری را دنبال کنم. ( داستان فیلم و کتاب از نظر روایی چندان مطابقتی ندارد )

وقتی کتاب را گوش می دهی این نکته اش مهمه که زندگی در کنار همه بدی‌ها و خوبی‌ها ، بالا و پایین هاش چقدر جای زیبایی برای بودن است یک حس خوب به آدم منتقل میشه.

خلاصه اینکه تو آن مدتی که گوش می کردم من هم با سایوری همراه بودم باهاش زندگی می کردم و در کنارش بودم.

کتابخوان این کتاب خانم سحر بیراوند هست که واقعا در خوانش کتاب و اجرای نقش ها یک تنه سنگ تمام گذاشته اند و جذابیت این کتاب صوتی با اجرای ایشون چند برابر هم شده و از موقعی که این کارشون را گوش کردم سایر کتاب های صوتی با اجرای ایشون را تو لیست گذاشتم.

خواندن و گوش کردنش را حتما توصیه می کنم .

در مورد گیشاها هم تا فکر بد نکرده اید باید بگم که آنها زنانی آموزش دیده و تربیت شده در ژاپن هستند که مراحل طولانی آموزش و کارآموزی را طی می کنند که با رقص، موسیقی سنتی ژاپنی و ترانه خواندن مهمانان حاضر در یک مهمانی را سرگرم کنند و آنها را نباید با با اویران اشتباه گرفت که این دومی در واقع  روسپی هستند که تنها به مشتریان خاص سرویس می‌دهند البته برخی از گیشا‌ها نیز وارد روابط جنسی می‌شدند  ولی در اصل کار آن‌ها اجرا کننده برنامه‌های سرگرم کننده بوده هست.

نویسنده کتاب هم آرتور گلدن نویسنده آمریکایی هست که البته بخش زیادی از زندگیش را تو ژاپن گذرانده و این داستان را از شخصیت واقعی سایوری نوشته است.

ترجمه خانم بیات هم روان و خوب هست و داستان پردازی کتاب هم جای حرف ندارد.

 

                                     

۲ نظر ۱۳ شهریور ۰۲ ، ۰۸:۰۱
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

دنبال کتابی کوتاه و کم حجم برای خواندن سریعش بودم که اتفاقی به کتاب دوزخ ژان پل سارتر برخوردم.

بی هیچ پیش زمینه ای شروعش کردم و تا حالا هم کتابی از سارتر نخوانده بودم.

سارتر نویسنده معروف و هستی گرا ( اگزیستاسیالیست ) فرانسوی است و اگر خیلی خلاصه بخواهیم بدانیم که هستی گرایان چی میگن این هست که وجود مادی انسان مقدم بر جوهر روحش هست و انسان به میل خودش سرنوشتش را انتخاب می کند و هیچ هدف و ارزش و وظیفه ای که به او جهت بدهد و مسیری را تحمیل کند وجود ندارد و انسانه که باید دست به خلق ارزش و معنا بزند و بعنوان وظیفه انتخاب کند و افراد مسئول اعمالشون هستند.

انسان موجودیه که مرتب در حال تغییر و نو شدن هست و وجودی انتخابگر دارد و اوست که با این انتخابها زندگیش را معنا می دهد و بدون این اصل زندگی معنایی ندارد. ( کلی حرف و حیث دیگه که می توانید جستجو کنید و بخوانید و جایش در اینجا نیست )

برگردیم سر کتاب دوزخ که تصویری تحریف شده از آنچه ما دوزخش می دانیم ارائه می دهد.

در اینجا خبری از آتش و تاریکی و انواع و اقسام داغ و درفش و عذاب های فیزیکی که تو ذهنمان هست نیست.

در این نمایشنامه دو زن یکی جوان و دیگری میانسال و یک مرد در اتاقی که همیشه روشن است و هیچ را خروجی پس از ورود به آن وجود ندارد اسیر جهنم هستند.

آیینه ای نیست و خوابی وجود ندارد و تنها پنجره ای است که می توانند از آن زمین و آشنایانشان را نظاره کنند !

عذابشان آتشی نیست که روحشان را شکنجه کند بلکه تحقیری است که از پس فرو افتادن نقاب ها و ظاهرسازیهاشان در پیش چشم یکدیگر مجبورند تحمل کنند و این چهره بی نقاب خود و در پیش دیگران است که جهنم توست. ( این برداشت خودم بود و سارتر به  تعبیری در جایی می گوید : جهنم دیگرانند ...! )

یعنی آن آزادی انتخابی و عملی که در مقابل اتفاقات داریم از بین رفته و استرس مواجهه با موقعیت ها چندین برابر و غیر قابل تحمل و شکنجه کننده در موقعیتی که هی تکرار و هی تکرار و هی تکرار می شود.

هیچ گریزی وجود ندارد ...

 

                    

 

خواندنش را توصیه میکنم و اگر دوست داشتید بیایید اینجا و در موردش بنویسید.

۵ نظر ۲۸ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۴
سارا سماواتی منفرد

 

 ... معرفی کتاب صوتی « وقتی نیچه گریست! » ...

 

در رمان وقتی تیچه گریست اثر اروین یالوم(۱) با یک داستان مهیج فلسفی طور طرف هستیم و توامان تقابل روانشناسی و فلسفه و طب را شاهدیم.

در خلال داستان و در میان گفتگوها جملات و نکاتی مطرح می شود که باید بارها شنید و خواند و آنها را به ذهن سپرد.

دکتر برویر(۲) در مطب خود در وین در حال استراحت است که یادداشتی از زنی ناشناس به اسم لو سالومه دریافت می کند که در آن اشاره شده که آینده فلسفه آلمان در خطر است و او باید بلافاصله دکتر برویر را ملاقات کند و این شروع غافلگیر کننده این داستان هست.

یالوم در این کتاب به خود جسارت داده و با شخصیت هایی حقیقی و با بهره گیری از واقعیت ها داستانی خیالی خلق نموده است.

شخصیت نیچه(۳) در داستان به خود واقعی او بسیار نزدیک است او بدبینی بیمارگونه ای دارد و به این مساله که قدرت یا اختیار خود را به دیگری بدهد امتناع می ورزد. نیچه به فردی که ادعای نوع دوستی و کمک می کند بی اعتماد است و معتقد که انسان موهبت های طبیعی خودش را از طریق رقابت با هم نوعانش کسب می کند و انگیزه فردی که این رقابت چشم پوشی می کند جای تردید دارد.

« هیچکس به دیگری کمک نمیکند و مردم فقط آرزو دارند به دیگران سلطه داشته باشند و قدرت خود را افزایش دهند »

یالوم در کتابش این موضوع را به چالش کشیده و در نهایت به شخصیت های حود اجازه می دهد همان کسانی باشند که هستند و درباره چیزهایی که دوست دارند و می اندیشند صحبت کنند. ( بشو آنکه هستی !! )

 

متن روان و ترجمه فاخر خانم دکتر سپیده حبیب و نیز خوانش عالی و شنیدنی و صدا پیشگی معرکه آقای آرمان سلطان زاده جای هیچ شکی در شنیدن (خواندن) این اثر باقی نمی گذارد مخصوصا هم اگر به بحث های خود آگاهی و روانشناسانه طور هم علاقه داشته باشید.

 

                                        

 

لذت متن :

 

کسی که از خویش تبعیت نکند دیگری بر او فرمان خواهد راند. سهل تر بسیار سهل تر است از دیگری اطاعت کنی تا راهبر خویش باشی.

 

حقیقت خود مقدس نیست ، مقدس آن جستجویست که برای یافتن حقیقت می کنید.

 

آیا کاری مقدس تر از خودشناسی سراغ دارید ؟

 

بدون حقیقت چگونه می توان فهمید کیستیم و چیستیم ؟

 

 

(۱) نویسنده و روانپزشک آمریکایی هستی گرا(۴) متولد ۱۹۳۱ میلادی داری تالیفات متعددی است بویژه رمان مشهور وقتی نیچه گریست.

 

(۲) دکتر جوزف برویر پزشک برجسته اتریشی و مبدع نوع گفتار درمانی تحت هیپنوتیزم

 

(۳) فریدریش ویلهلم نیچه فیلسوف آلمانی متولد ۱۸۴۴ میلادی ، در ۵ سالگی پدرش را از دست داد ابتدا به تحصیل الهیات پرداخت اما به فلسفه روی آورد و از آنجا که دانشجوی ممتاز و تاثیرگذاری بود بدون اتمام پایان نامه دکترای خود را گرفت و به استادی دانشگاه بازل رسید.

اولین کتابش « تولد تراژدی » و همچنین کتاب « انسانی گاهی انسانی » در زمان خودش مورد توجه قرار گرفتند.

 

(۴) طبق باور اگزیستانسیالیست ها یا هستی گرا ها زندگی بی معنا است مگر آنکه خود شخص به آن معنا دهد و این بدین معنا است که ما خود را در زندگی می یابیم آنگاه تصمیم می گیریم که به آن معنا یا ماهیت دهیم

 

پ.ن

من این کتاب را مواقع رانندگی و تو ترافیک گوش کردم تقریبا ۱۶ ساعت ۴۸ دقیقه هست و از طاقچه می توانید تهیه کنید.

۲ نظر ۲۸ بهمن ۰۱ ، ۲۲:۲۰
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

رمان کلاسیک  «  بیداری  » را کیت شوپن (۱) در سال ۱۸۹۹ منتشر کرد. بیداری را باید یکی از پیش درآمدها بر ادبیات مدرن در آمریکا دانست و اثری در حوزه تفکرات فمنیستی اولیه محسوب کرد.

بیداری قصه زنی معمولی قرن نوزدهمی به اسم « اِدنا » است که با وجود داشتن همسر و دو فرزند و زندگی خوب خانوادگی و همچنین برخورداری از رفاه در اثر درگیر شدن در یک رابطه عاطفی خارج از روابط زناشویی از همسر خود دلزده می شود.

به نظرم او درک درستی از موهبت مادری و شکوه همسرداری ندارد و به سنت های جامعه پشت می کند و به تدریج دچار فروپاشی روحی و روانی می شود و مسیری منتهی به فنا را انتخاب می کند.

ما تو فرهنگمون خیلی رایج هست که میگیم ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان ... و این کتاب را من مصداق این سخن حضرت سعدی می دانم و دیگه اینکه راه و رسم غلط و ناصحیح و کژراهه سرانجام به کجا ختم می گردد.

        

                                            

راستش نمی دانم بخاطر سانسور متن بود یا اینکه کلا با مسیری که ادنا در پیش گرفت حال نکردم و کلا نتوانستم باهاش ارتباط بگیرم و مخصوصا از پایانش خوشم نیامد ولی به هر حال خواندش خالی از لطف هم نبود. اوایلش یک مقداری کسل کننده بود اما از اواسط که کنجکاو میشی که آخرش چه خواهد شد و نویسنده چی می خواهد بگوید داستان جذاب تر می شود.

در ضمن ترجمه این نسخه که من خواندم روان و خوب بود اما در مورد حذفیات نمی توانم نظری بدهم.

 

لذت متن:

 

آوای دریا اغواگر است ، پیوسته به نجوا ، به غریو و زمزمه ... مُصرانه جان را به غوطه در ورطه تنهایی فرا می خواند.

آوای دریا به جان سخن می گوید. لمس دریا لذت بخش است و تن را در آغوشِ نرم خود تنگ در بر می گیرد.

 

سرش را گذاشت بر روی شانه مادام راتنیوِل ، گُر گرفته بود ، صدای خودش و طعم نامعمول صداقت از خود بی خودش کرده بود

مثل شراب بود که از خود بی خودش می کرد یا مثل اولین نفس آزادی.

 

 

(۱) کیت شوپن نویسنده آمریکایی که ظاهرا در نوشتن این کتاب از تجربه شخصی خودش الهام گرفته است. ( ۱۸۵۰ - ۱۹۰۴ )

 


 

پ.ن

۱- دیروز که ولادت خانم فاطمه زهرا سلام علیها و روز مادر بود ، می خواستم بعد از مدتی که نبودم انتشار این مطلب جدید مصادف با این روز باشد اما دیگه چون از صبح رفتیم خانه مامان هامون و بعدش هم دیر وقت آمدیم موفق نشدم پس با تاخیر روز زن مبارک ((-:

۲- بهترین و ارزانترین و معنوی ترین کادویی که دیروز گرفتم چند شاخه گل نرگس از طرف همسر جان بود که خیلی بهم چسبیدش البته بگم که تنها کادوم هم نبود ((-:

۳- این چند وقت که نبودم واقعا حال و حوصله نوشتن نداشتم و ترجیح می دادم سکوت کنم تا در این فضای غبارآلود هر چیزی را بدون کمی تامل و اندیشه بلافاصله به چیز دیگری تعبیر نکنند.   ««  از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما ...  »»

۴- حتی اگر از کتابی خوشم هم نیاید چون قرارم بر این هست که هر کتابی خواندم در موردش بنویسم پس حتما یک پست بهش اختصاص پیدا می کند.

۲ نظر ۲۳ دی ۰۱ ، ۲۰:۴۷
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

آدم ها کلیشه های عجیبی دارند مثلا من همیشه فکر می کردم خواندن کتاب یک نویسنده آمریکایی لاتینی با کلی اسم های ناآشنا و مکان هایی که من خیلی از آن ها سر در نمی آورم و خرده فرهنگ های ناشناس شاید چندان دلچسب و راحت نباشد و با دیدن نام نویسنده با اکراه سمت کتاب این نویسنده ها می رفتم .

اصلا این فکر نمی دانم از کجا آمده بود ؟

اتفاقی شروع به خواندن کتاب دختری از پرو ( با نام «« دختر بد »»  هم در ایران چاپ شده ) کردم و عجب دست پخت نویسنده به جانم نشست و مجذوب قلم و شیوایی آن شدم و جناب یوسا (۱)  به جمع نویسندگان مورد علاقه ام پیوست.

رمان دختری از پرو شبه زندگینامه طوری است که زندگی و داستان عشق عجیب شخصیت اصلی داستان یعنی « ریکاردو » به دختری سرد و سنگ دل را طی قریب به چهار دهه از زندگی اش از ۱۹۵۰ تا تقریبا اواخر عمر در ۷ فصل روایت می کند.

 

                                       

 

علی رغم سانسور در محتوا (۲) کتاب را دوست داشتم و کشش داستانی خوبی داشت و  روایت ریکاردو را تا به آخر دنبال کردم و چیزهای زیادی تو داستان برایم تداعی شد و یاد گرفتم و پایانش هم تامل برانگیز و خوب بود و قابل قبول.

کلا کتاب خوش خوان و خوبی بود و ترجمه مناسبی هم داشت.

نویسنده لابه لای داستان به صورت بسیار جزئی به اتفاقات سیاسی و تاریخی پرو هم اشاراتی می کند.

کتاب های بعدی هم که قصد دارم از یوسا بخوانم ( حنگ آخر الزمان ، سور بز و گفتگو در کاتدرال ) است. ( ان شا الله )

 

لذت متن:

 

بهترین کاری که می توانستم بکنم این بود که مثل شما عمو ریکاردو پرو را ترک کنم و به جستجوی سرزمین های بهتر بروم، زیرا در این کشور اگر کسی با دولتی ها نباشد نمی تواند کار کند !

 

از طریق نامه های او گام به گام در جریان فاجعه اقتصادی که سیاست آلن گارسیا به بار آورده بود قرار می گرفتم:

تورم ، ملی کردن سازمان های خصوصی ، قطع رابطه با موسسات اعتباری ، کنترل قیمت ها و هزینه ها و افزایش بیکاری و تنزل سطح رفاه مردم و آنها همه حاکی از تلخی و انتظار سرانجامی نحس و اجتناب ناپذیر داشت.

 

هرگز نمی گویم دوستت دارم ، حتی اگر دوستت داشته باشم !

 

یک بار چندین سال پیش در همین اتاق از من پرسیدی خوشبختی برایم در چه چیزی است ؟

من جواب دادم در پول است و آشنایی با مردی قدرتمند و پولدار !!

ولی اشتباه می کردم ، حالا می دانم که خوشبختی من تو هستی.

 

 

(۱) ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی متولد ۱۹۳۶ که شهرتش به اولین رمانش به نام زندگی سگی باز می گردد و در سال ۲۰۱۰ هم برنده جایزه نوبل گردیده.

(۲) به هر حال عفت عمومی اجازه چاپ یک سری توضیحات و توصیفات را نمی دهد.

 

۴ نظر ۲۰ آبان ۰۱ ، ۱۱:۲۴
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب  ...

 

قبلا اسم هاروکی موراکامی را خیلی شنیده و دیده بودم و نمی دانم چرا نسبت بهش گارد داشتم ؟! ( البته همینجوری یا شاید چون فکر می کردم ژاپنی هست!! ) ولی گوش کردن به کتاب صوتی « از دو که حرف می زنم از چه حرف می زنم ... » باعث شد به موراکامی علاقه مند بشوم.

موراکامی در این کتابش که بی شباهت به یک زندگی نامه می ماند در مورد خودش و عادت دویدنش نوشته و اینکه چطوری توانسته مسیر زندگی معمولی و عادی خودش را در سن سی سالگی تغییر بدهد و مسیری جدیدی را در زندگی برای خودش بگشاید و سرانجام پس از طی مسیر ناهمواری به یک نویسنده موفق تبدیل شود.

در واقع دویدن برای موراکامی یک نوع استعاره است برای زندگی کردن و از طریق نگاهش از همین دریچه به زندگی و با تمثیل های از دویدن و تلاش مداوم و عبور کردن راه خودش را در زندگی پیدا کرده است.

شنیدن این کتاب برام جذاب بود و حس خوبی را به آدم منتقل می کرد به خصوص دانستن تجربه انسانی که از آنچه انتخاب کرده دست بر نمی دارد و تمام بهانه هایش را کنار می زند تا به هدفش برسد .

خلاصه این کتاب درمورد تلاش و پیگیری و پشتکار است ، آمیختن رشد جسم و روح باهم و اینکه از کاری که می کنی و دوستش داری و آنچه که هستی خوشحال باشی.

به نظر نویسنده در ماراتن راه رفتن نداریم حتی اگر شده آهسته می دوم  اما می دوم !

اگر نیاز به انگیزه گرفتن و تغییر حال و هوا و یکنواختی ها را دارید شنیدن (۱) این کتاب داستانی مطمئنا خالی از لطف نیست .

 

               

 

(۱) نسخه صوتی هم تو طاقچه هست و هم تو اَپ « ایران صدا » با صدای آقای محسن بهرامی بصورت رایگان .

 

۶ نظر ۱۳ آبان ۰۱ ، ۱۰:۱۲
سارا سماواتی منفرد