مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

 

... معرفی فیلم ...

 

                                         

 

فیلم عنکبوت به کارگردانی ابراهیم ایرج زاد و نویسندگی اکتای براهنی درباره سعید حنایی (۱) خفاش شب مشهد و یکی از قاتلین زنجیره ای ایران است.

آقای ایراج زاد قصد ساختن یک تریلر از این اتفاق ناخوشایند و دهشتناک اجتماعی تاریخ ایران را داشته است اما حالا این ضعف فیلم نامه بوده است یا تیغ سانسور من نمی دانم اما به نظرم چندان موفق نبوده است .

به جز نقطه عطف اولیه فیلم جایی که یک مسافرکش شخصی برای زن سعید حنایی ( با بازی محسن تنابنده ) با نقش آفرینی ساره بیات مزاحمت ایجاد می کند دیگر هیچ هیجانی و احساس تعلیقی در فیلم احساس نمی شود از این به بعد فیلم روایت کننده است .

روایتی ضعیف و گذرا از پرونده سعید حنایی.

به نظر از این داستان جنایی و عبرت آموز می شد اگر ابر و باد و مه و خورشید دست به دست هم نمی دادند فیلم چشمگیر و دیدنی عرضه کرد (۲) .

 

                                          

 

سکانس آخر فیلم صحنه برخورد سعید حنایی با زنش در زندان هم به نظرم صحنه برتر این فیلم بود.

اگر دیدید و دوست داشتید حتما نظرتون را با دیگران به اشتراک بگذارید .

      

                                          

 

 

(۱) قاتل زنجیره ای ایرانی که مرتکب قتل ۱۶ زن در شهر مشهد گردید و هدف خود از این قتل ها را پاکسازی جامعه و خیرخواهانه می دانست اما بنا بر شواهد قضایی ۱۳ نفر از این زنان مورد تجاوز قرار گرفته بودند  ( ۱۳۴۱- ۱۳۸۱ )

 

(۲) اخیرا فیلمی به کارگردانی علی عباسی و بازی زهرا امیر ابراهیمی از این موضوع در اردن ساخته شده که در جشنواره کن حضور داشته است ( من این فیلم را ندیدم ).

 

پ.ن

حالا چرا به سعید حنایی لقب قاتل عنکبوتی دادند ؟

چون طعمه های خودش را به خانه اش ( در غیاب زن و فرزندانش ) می کشاند و آنها را در آنجا به قتل می رساند.

۱۲ نظر ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۴۱
سارا سماواتی منفرد

 

  تو این یکسال اخیر مثل اینکه مشکلات اقتصادی و تورم که ناشی از نامدیریتی های گذشته بود خدا را شکر حسابی کاهش پیدا کرده !! و آن رقم ۵۷ درصدی تورم هم که می گفتند مربوط به کشورهای همجوار بوده است !! آخه دیروز بصورت اتفاقی شنیدم که اخبار رادیو از جلسه کاهش حقوق کارگران و کارمندان در سال جاری و صحبت های که در این زمینه بین نمایندگان دولت محترم و کارفرمایان عزیز و کارگران رد و بدل شده خبر می داد !! واقعا شگفت زده شدم ((-:

تازه چند روز پیش هم یک خبر خوبی تو تلویزیون داشتند در موردش صحبت می کردند که خدا را شکر افزایش سفرهای نوروزی هم نشان از بهبود معیشت مردم است !! و این واقعا خیلی خوشحال کننده و مسرت بخش است . تازه رونق اقتصادی و بهبود معیشت آن اکثریت ۹۶ درصدی مردم را هم سوق داده به این سمت که  بعضی از اقلام زندگیشان مثل سیسمونی فرزندانشان را مستقیما از استامبول بیاورند ! نه آن استانبول ، همین چهارراه استامبول که الان اسمش را نمی دانم چیه شده !؟ خلاصه در این وضعیت تحریم ها و فشار اسکتبار جهانی وظیفه ما حمایت از تولید داخلی است !

دیگه بهتر است با توجه به خوشحالیمون از وضعیت چیزی نگوییم و به خواجه شیراز متوصل شویم که حضرتش می فرمایند : ( البته شاید این بیت معروف یک کم تکراری باشد و زیاد شنیده باشید اما هنوز هم جان کلام است )

 

 واعظان کاین جلوه بر منبر و محراب می کنند

 چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

 

و نیز امیر علی شیر نوایی (۱) هم فرموده است :

 

واعظان تا چند منع جام و ساغر می کنند

چون دماغ خویش را هم گه گهی تر می کنند

از قدح آنانکه گاه نشئه می یابند فیض

زین شرف چون منع محرومان دیگر می کنند

ساده دل واعظ که گوید هرچه آید بر زبانش

ساده تر آنکه این افسانه باور می کند

 

 

 

(۱) میر نظام الدین علی شیر نوایی شاعر دانشمند و سیاستمدار دوره تیموری (۸۴۴ تا ۹۰۶ ه .ق )

 

 

۲ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۴۰
سارا سماواتی منفرد

 

 ...  پیشنهاد تماشای فیلم ...

 

تماشای لذت بخش سریال زخم کاری و بازی خوب زوج عزتی - آزادی ور در آن سریال و خاطره خوبی که از تماشای نقش های مختلف و گوناگون جواد عزتی در طی سالیان اخیر در ذهنم جا خوش کرده است باعث شد تا در مقابل پیشنهاد وسوسه کننده علی برای رفتن به سینما با همه خطراتی که ممکن است داشته باشد ، نتوانم مقاومت کنم و بعد از گذشت بیش از دوسال از آخرین باری که به سینما آن هم برای دیدن فیلم های جشنواره فجر رفته بودم و ظهور کرونا پایم را در این مدت از سالن سینما بریده بود دوباره برای دیدن فیلم راهی سینما شوم.

 

                                  

 

مرد بازنده آقای مهدویان فیلمی در ژانر معمایی و اجتماعی با محوریت معضل مهم و دامنگیر این روزهای کشور یعنی فساد اقتصادی و آقازادگی هست. فیلم جسارت بیان حرفش را بطور کمال و تمام آنطور که انتظار می رود و نور تاباندن بر لایه های پنهان تر ندارد.

فیلم به نظرم یک فیلم نسبتا معمولی پلیسی اما خوش ساخت و داستان محور هست و شاید تماشای زخم کاری توقع من را از کارهای آقای مهدویان بالا برده است! بار اصلی فیلم بر دوش جواد عزتی است که به خوبی همچون گذشته از عهده شخصی سازی کاراکترش در این فیلم بر آمده است.

عزتی مرد قانونی در آستانه بازنشستگی البته با شیوه های منحصر به فرد خودش همراه با شیوه هایی غیر معمول است که همین موضوع اورا متفاوت کرده و نقشش را جذاب تر و دیدنی تر نموده است.

حالا چرا اسم فیلم مرد بازنده است؟ نظر شما چیه ؟ البته اگر فیلم را دیدید؟

در کل من فیلم را دوست داشتم و از اینکه در پرده عریض سینما به تماشایش نشستم و منتظر نشدم تا در تلویزیون ببینمش راضی هستم.

راستی در ایام ماه مبارک رمضان سینما ها نیم بها است (((-:

 

۳ نظر ۲۶ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۰۶
سارا سماواتی منفرد

 

دیروز که روز طبیعت بود دو نفر و تقریبا نصفی نزدیکای ظهر لباس پوشیدیم و همراه دینو و یک سبد بزرگ تنقلات و یک فلاسک چای عطری و یک ظرف هندوانه قاچ شده رفتیم یک گوشه دنج توی پارک نزدیک خانه و زیلو مان را پهن کردیم . علی آقا بلافاصله مشغول سیخ کردن جوجه کباب و روشن کردن منقل و پر حرفی های مردانه شد ، دو ... سه تا خانواده گوگولی هم دور و ورمان مشغول خودشان بودند.

امروز هم که اولین روز ماه مبارک رمضان بود و دیروز هم که نشد به روال سال های قبلم به پیشواز بروم و راستش هنوز نمی دانم روزه گرفتن با شرایط من جور در می آید یا که نه ؟؟ ( باید با پزشک در این مورد حتما مشورت کنم )

خلاصه هر جوری بود امروز بیدار شدم و سحری را که نیمه آماده کرده بودم را حاضر کردم و با هر زحمتی بود علی آقا را از خواب هفت پادشاه بیدارش کردیم که حداقلش سحری بخورد حالا اینکه روزه بماند یا که نه تا عصر مشخص می شود و بر من نامعلوم !!

از همه مهمتر اینکه امروز نرفتم سر کار و چهاردهم فروردین را هم تعطیل اعلام کردم !! چون واقعاً حس و حالش نبود و دوست داشتم حتما اولین روز ماه رمضان را روزه بگیرم و نمی خواستم ساعت کار زیاد و گرفتاری های شغلی یک وقتی کار خرابی بکنند.

 

دقت کردید دیگه دوست ندارم به علت یک سری دلایل شخصی و غیر شخصی در مورد مسائل روز و شرایط و اتفاقات بصورت مستقل و جداگانه مطلب بنویسم ؟!

اینجا دیگه بیشتر در مورد کتاب هایی که می خوانم و فیلم ها و سریال هایی که می بینم خواهم نوشت.

تو همین ها هم کلی حرف و سخن هست و کلی از حرف ها و افکارم را تو همان بخش های معرفی خواهم زد.

فکر می کنم اینجوری هم جالب تر و هم ملموس تر باشند.

 

الهی به امید تو ...

۸ نظر ۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۶:۲۴
سارا سماواتی منفرد

 

...  پیشنهاد یک فیلم خوب  ...

 

دوست داشتم حتما یک فیلم خوب و ارزشمند جهت تماشا در اوقات فراغت را حتما پیشنهاد بدهم.

آخرین دوئل اثر ریدلی اسکات خالق فیلم خوش ساخت و معروف گلادیاتور یک درام جداب و بی نظیر قرون وسطایی و روایت یک داستان واقعی از دل تاریخ است.

فیلم روایتی خوب و خوش ساخت از آخرین دوئل رسمی تاریخ فرانسه است . زنی توسط دوست و همرزم سابق شوهرش که عاشق و دلباخته اوست ( ظالم ) هتک حرمت می شود و مورد ظلم واقع می شود ( قربانی ) اطرافیان به ویژه مادر شوهرش از او می خواهند که بخاطر حفظ شرف و آبروی خویش و خانواده اش  (شوهر ) از حق خود بگذرد و ظلم رفته را به فراموشی بسپارد چراکه چه بسیار زنانی همچو او این تجربه تلخ را از سر گذرانده اند ولی به جهت حفظ شرف و آبروی خود و خانواده سکوت کرده اند.

اما زن در مواجهه با دنیایی که شوهرش او را مِلک خویش می بیند و لکه دار شدن شرافت او را لکه دار شدن شرافت مردانه خودش می داند و مزورانه نه برای حمایت از او و حقش بلکه برای دفاع از اعتبار مردانه خودش وارد ماجرا می شود و در سوی دیگر عاشقش عشق خود را زمانیکه با دست رد بر سینه اش از جانب او مواجه می شود در قالب تجاوز به او ابراز می کند جسارت به خرج می دهد و شکایت می کند و از آنجا که شاهدی نبوده و او زن است و حرفش را قبول نمی کنند و فرد خاطی انکار می کند برای اثبات حقانیتشان شوهرش تن به دوئلی می دهد که نتیجه آن مشخص کننده این است که حق با چه کسی است ! دوئلی که اگر شوهر بازنده آن باشد او را هم بلافاصله به جرم افترا به یک مرد در آتش خواهند سوزاند .

 

                                 

 

نکته جالب این است که اتفاق اصلی فیلم در سه پرده و از منظر سه شخصیت اصلی فیلم روایت می گردد.

در آخرین دوئل فقط یک حقیقت وجود دارد و آن اینکه حق وجود ندارد و این قدرت مردان است که به حق رسمیت می دهد و زن داستان علی رغم حق داشتن و مورد ظلم قرار گرفتن به حاشیه رانده می شود و سرنوشتش به سرنوشت یکی از دو مرد درگیر ماجرا وابسته می شود.

در تمام طول فیلم این نگاه که زن در آن دوران یک شی و ابزار همچون زمین و اسب و احشام است و وسیله ای برای تامین وارث مردان بوده است به خوبی حس می شود.

سکانس پایانی تکان دهنده و دیدنی است و برای اینکه جذابیت دیدن فیلم از بین نرود من در موردش نمی نویسم.

اگه دیدید و دوست داشتید حتما در موردش بنویسید ( ممنونم)

 

۱ نظر ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۰۰
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی رمان خارجی ...

 

در سال ۱۹۳۹ هنگامی که روبی اَندرسون بِنوا به همراه شوهر فرانسوی اش مارسل بنوا آمریکا را به قصد زندگی بهتر و رویایی در پاریس ترک می کند هرگز تصور نمی کرد که دست تقدیر قرار است به جای شروع زندگی ای آرام و با شکوه همراه با عشقی شیرین و جاودانه مسیری دیگر را برایش رقم بزند.

رمان خواندنی و دلنشین   آپارتمان خیابان املی  نوشته کریستین هارمل (۱) و ترجمه خوب و خواندنی آزاده رمضانی درامی تاریخی و عاشقانه است.

روایتی از عشق و دلدادگی و فداکاری زنی شجاع در میانه یکی از خونین ترین رخدادهای قرن بیستم (۲) که در مقابل سختی ها و مصائب کم نمی آورد.

 

           

 

خانم کریستین هارمل برای نوشتن رمانش تحقیقات زیادی انجام داده و ایده اصلی و شخصیت روبی بنوا را از روی شخصیت زن قهرمان آمریکایی به نام ویرجینیا الهام گرفته که در دوران جنگ و اشغال فرانسه توسط نازی ها با نهضت مقاومت فرانسه همکاری نزدیک داشته است.

همین موضوع باعث شده داستان روایت محکم و مناسبی داشته باشد و سیر حوادث آن به گونه ای است که تا آخر خواننده را با خود همراه خواهد کرد.

هارمل به خوبی توانسته در کتابش زندگی در پاریش اشغالی تحت حکومت رژیم دست نشانده و پلیسی ویشی با آن حال و هوای خاص خودش را برای خواننده به تصویر بکشد.

من این رمان را دوست داشتم و با اینکه تجربه تصویری زیادی از تماشای فیلم و سریال با موضوع جنگ جهانی داشتم اما از خواندن این کتاب به هیچ وجه خسته نشدم.

 

لذت متن :

 

تصور نمی کنم کسی بیشتر از آنچه ما عاشق نادیا هستیم ، عاشق فرزندش باشد. همانطور که روبی و شارلوت مدت ها پیش به این حقیقت پی بردند که خانواده چیزی فراتر از نسبت خونی است.

 

من از هیچ چی مطمئن نیستم ولی اگه امید نداشته باشیم هیچ چیز نداریم.

 

تو می توانی ناراحت باشی اما حق نداری احساس عذاب وجدان کنی ، این حس بدون هیچ دلیلی روح تو را زنده زنده می خورد. می خواهم برات یک آرزو کنم و اینکه احساس شکست را از خودت دور کنی ، چون تو نباختی . من برات بهترین آرزوها را دارم و دوست دارم شاد باشی اما فکر نمی کنم تا وقتی بار این غصّه را به دوش می کشی این اتفاق بیفتد.

 

 

(۱) نویسنده آمریکایی اهل ایالت ماساچوست متولد ۱۹۷۹ که علاوه بر نویسندگی تجربه کار مطبوعاتی هم در کارنامه اش دارد.

(۲) جنگ جهانی دوم ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵

 

۴ نظر ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۰۸
سارا سماواتی منفرد