آقای شوهر چند وقتی بود که رفته تو نخ سیگار و سیگاری بود که پشت سیگار روشن می کرد.
حتی چند باری هم که تو خانه راحت بودیم از من خواست که گاهی باهاش همراهی کنم!! من هم برای اینکه ناراحت نشه و از آنجا که دوست داشتم یکبار هم که شده امتحان کنم ببینم این همه سر و دست شکستن برای چی هست یکبار یکی از نصفه سیگارهایش را گرفتم و پُکی زدم و بعدش کلی سرفه و این حرفا .
راستش درست نمی دانم از کی سیگار کشیدنش زیاد شده بود ؟! اما مطمئنم که چند ماهی بیشتر نیست و قبل ترها تفنّنی چی میشد دری به تخته بخورد تا سیگاری روشن کند.