مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زنان» ثبت شده است

 

اندیشیدن علیه خویشتن اغلب مفید و ثمربخش است.

اما داستان مادر من داستان دیگری بود ...

او علیه خود زندگی کرد !

سرشار از شور و شوق بود اما تمام نیرویش را به کار می بست تا آن را پس بزند.

این ردّ و اِنکار را به زور به خود می قبولاند.

در ایام کودکی ، تن و جان و روحش او را زیر آوار مقدّسات و مَنهیات و مُحترمات مچاله کرده بودند.

به او یاد داده بودند به خودش سخت بگیرد.

در درونش زنی خونگرم و آتشین مزاج نفس می کشید اما کج روییده و مُثله شده و بیگانه با خویشتن.

 

 

 

  متن برگرفته از کتاب « مرگی بسیار آرام » نوشته  «‌ سیمون دوبووار » انتشارات ماهی

 

۲ نظر ۰۷ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۲۷

 

... معرفی کتاب ...

 

موقعی که می خواستم این کتاب را بخرم اسمش برایم جالب بود و بیشتر کنجکاوی من را سمت این کتاب کشاند .

همه علی محمد افغانی (۱) را با اولین رمان واقعی ایرانی یعنی «« شوهر آهو خانم »» می شناسند. کتابی که سبک و سیاق نویسنده اش را برای همیشه تثبیت کرد . من هنوز این کتاب را با اینکه معروف هم هست نخوانده ام و کتاب حاضر آخرین نوشته این نویسنده به فارسی در سال ۱۳۸۲ است.

یک اعترافی که باید بکنم این هست دافعه عجیبی نسبت به نویسنده هایی که سابقه عضویت در حزب توده و چپگرایی (۲) داشته باشند دارم و تمایلی چندانی به خواندن نوشته هاشان ندارم .

این کتاب روایت کننده داستانی ظاهرا عاشقانه در کرمانشاه دهه ۲۰ شمسی است که درون مایه اجتماعی دارد و بازتاب دهنده دغدغه های نویسنده در خصوص فقر و تهی دستی جامعه ایرانی و واقعیت های تلخ زندگی زنان در طبقات فرودست اجتماعی آن سالیان ایران است.

داستان جیران و مشتاق که از زبان مشتاق روایت می گردد.

او پسر آسیابانی است که از کودکی با این فکر بزرگ شده که قرار است روزی که وقتش برسد با دختر کارگر پدرش ازدواج کند! این ظاهر داستان است اما در باطن نویسنده به مشکلات دختری که می خواهد در شهری کوچک با فرهنگی مرد سالارانه پایش را از نقش سنتی که برای زنان قائل هستند  ( یعنی پشت درهای بسته در انتظار شوهر ماندن ) فراتر گذاشته و برای آبادی شهر و محله اش قدم در مسیری سنت شکنانه گذارد که جز بدنامی در آن محیط سنتی چیزی بیشتری برایش به ارمغان نمی آورد .

 

 

                                         

 

 

داستان کتاب خطی و همه فهم است و گاهی کلمات محلی که خوشبختانه در انتهای همان صفحه به معانیشان اشاره شده به چشم می خورد نکته دیگری که گفتنی است داستان این عشق شاید برای آدم های دوره ما چندان ملموس و امروزی نباشد پس به دید یک داستان عاشقانه امروزی نباید بهش نگاه کنید .

پایان کتاب شاید چندان از لحاظ من که انتظار دیگری داشتم دلچسب نبود ولی به نوعی هجرت و رفتن و ترک دیار ختم می شود که شاه بیت مقصود  نویسنده در همان صفحات پایانی کتاب نهفته است.

این را هم بگویم که در جایی دیدم که از قول نویسنده گفته بودند که کتاب را با الهام از این شعر فروغ فرخزاد نوشته است:

هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودال می ریزد ، مروارید صید نخواهد کرد .

 

 

(۱) نویسنده کرد ایرانی متولد کرمانشاه ۱۳۰۳

(۲) علی محمد افغانی عضو سازمان نظامی حزب توده بوده و در سال ۱۳۳۳ دستگیر و پنج سال هم در زندان به سر برده است و کتاب شوهر آهو خانم محصول دوره زندان او می باشد.

 


 

پ.ن

 

 (۱) در سال های دور که ماشین آلات کنونی کشاورزی نبود روستائیان دسته های گندم را که با داس و بصورت دستی درو می کردند در فواصلی روی هم می گذاشتند و برای جلوگیری از پراکنده شدن این دسته ها توسط باد سنگی بر رویشان گذاشته می شد !! که در کُردی به سنگی بر روی بافه معروف بوده و در این کتاب این سنگی بر روی بافه کنایه از نشان کردن دختر برای پسر معنا می دهد . ( این هم علت نامگذاری کتاب )

 

(۲) مخاطب خاص عزیز امیدوارم زودتر برگردید خیلی زودتر از اربعین ...

۱۰ نظر ۰۵ تیر ۰۱ ، ۱۹:۰۷
سارا سماواتی منفرد

 

دقیقا ۸۳ سال پیش (۱) در چنین روزی دستوری آمرانه در فضای اجتماعی ایران دنیای زن ایرانی را که تا آن زمان خود را بدون چادر و چارقد و روبنده در دنیای بیرون از اندرونی خانه اش نمی توانست تصور کند در هم ریخت .

تجددی عامرانه که چادر را از سر زن ها کشید و سال ها بعد در روی دیگرش با اجباری عامرانه و با شعار توسری یا روسری همان داستان را به گونه ای دیگر باز تولید کرد و عجبا در این میان متاسفانه قربانی اصلی که می توانست باشد؟؟

شاید در آن زمان همه ابعاد این رخداد تاریخی پیدا نبود اما تاریخ بی پرده نشان داد که این قربانی چیزی نیست جز شخصیت عفیف زن ایرانی و صد البته خود حجاب مظلوم و حیا که امری فطری و مورد تاکید دین و ریشه دار در ذات همه انسان ها است .

معتقدم تاریخ معاصر صحنه مظلومانه ذبح حجاب و برباد دادن حیای مظلوم و لگد مال کردن شخصیت زنان ایرانی در بین دو تیغه افراط و تفریط است و از همه مهمتر اینکه دوستی های خاله خرسگان در این رنج و محنت موثرتر و تاثیر گذارتر بوده است تا دوستداران فرهنگ برهنگی .

امید اینکه روزی به دور از این فضاهای آلوده و مخدوش به کج اندیشی و کج فهمی انتخابگر فطرت انسانی خود باشیم.

 

 

(۱)

     ۱۷ دیماه مصادف است با دستور کشف حجاب زنان در سال ۱۳۱۷ شمسی مصادف با ۱۶ ذی القعده ۱۳۵۷ قمری

 

۵ نظر ۱۸ دی ۰۰ ، ۱۹:۰۰
سارا سماواتی منفرد

 

... پیشنهاد کتاب صوتی ...

 

رمان ایرانی « سال بلوا  » نوشته عباس معروفی (۱) به شیوه تکنیک سیال (۲) ذهن همراه با نثری قوی است.

کتاب مملو از توصیفات زیبا و دلنشین و همراه با نمادهای بسیار است و من کتاب صوتی اش را گوش کردم که راوی آن خانم عاطفه رضوی (۳) بود.

گرچه حکایت داستان تلخ است اما اجرای خوب و شنیدنی خانم رضوی آنرا برای من خاص و شنیدنی کرد.

 

                  

 

داستان ، داستانِ نوش آفرین (نوشا) است ، نوشایی که نویسنده خواسته است آنرا آیینه نماد رنج زنان این سرزمین تصویر کند و می شود گفت که عشق زندگی اش را پر درد کرده است.

زنانی که از یک سو زیر بار سختی های زمانه و از سوی دیگر گرفتار زورگویی های مردانه و در عین حال در زیر نگاه سنگین آنان کاری نکنند که موجب تحریک آنان شوند.

نویسنده کتاب را همانند تکه هایی پازل مانند نوشته که باید این تکه ها را در کنار هم چید تا در آخر به مفهوم اصلی داستان رسید و این خود دلیل جذابیت داستان و دنبال کردنش هست.

نویسنده سال بلوا را بر پایه های عشق ممنوعه ، قدرت طلبی مردان و زن ستیزی بنا نموده است.

کتاب در هفت شب روایت می شود که بعضی شب ها از دید اول شخص یعنی نوشا و دیگر شبها از دید سوم شخص (نویسنده) است.

حوادث کتاب در اواخر دهه ۲۰ شمسی میگذرد که سالهای اشغال و نابسامانی و قحطی بوده است.

عباس معروفی تلخ نویس است و شاید به زعم بعضی سیاه نمایی کرده باشد ولی عده ای هم معتقدند جسارتش در بیان حقایق ستودنی است.

من به شخصه از شنیدنش پشیمان نیستم و ارزش وقت گذاشتن را حتما داشت گرچه پایانش تلخ بود.

 

لذت متن :

 

گفت: مرا یادت هست؟
دویدم و در راه فکر کردم که من چه یادی دارم، چرا یادم به وسعت همه‌ی تاریخ است؟ و چرا آدم‌ها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟
 
از یاد برده بودم که دخترم، و در آن لحظه به این فکر نمی کردم که مردها وقتی با آن سبیل سربالا و چشم های براق زل بزنند به آدم، از بالا به پایین و از پایین به بالا، چشم های جستجوگری که انگار به زور می خواهد چادر آدم را پس بزند و سراپای آدم را یکباره ببلعد، آدم از خجالت آب می شود، ذوب می شود، لای دست های یک نفر فشرده می شود و به قدر قطره ای فرو می افتد، چِک.
 
وقتی خدا بخواهد مورچه ای را نابود کند ، دو بال به او می دهد تا پرواز کند آن وقت پرندگان شکارش می کنند !!
 

 

(۱)
عباس معروفی، زاده ی 27 اردیبهشت 1336 شمسی، رمان نویس، نمایشنامه نویس، شاعر، ناشر و روزنامه نگار ایرانی مقیم آلمان است. او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهه ی 1360 با انتشار رمان «سمفونی مردگان» در ادبیات ایران به شهرت رسید.
 
 
(۲)
جریان سیال ذهن، یکی از تکنیک های مدرن داستان نویسی است.جریان سیال ذهن، شیوه و سبکی در روایت است که به موجب آن، عمق و ژرفای جریان ذهن یک شخصیت که با ادراکات حسی و افکار آگاه و نیمه آگاه، خاطرات، احساسات و تداعی های تصادفی آمیخته شده، به همان صورت بیان می شود. این شیوه ی روایت بر اساس مفاهیمی استوار است که ایجاد تداعی معانی می کند.
 
 
(۳)
عاطفه رضوی بازیگر ایرانی متولد ۱۳۴۷ در تهران .
۸ نظر ۱۶ مهر ۰۰ ، ۱۰:۰۲
سارا سماواتی منفرد

 

این روزها بیشتر از هر زمانی جای خالی فرمانده احمد شاه مسعود احساس می شود.

شیر دره پنجشیر که او و نیروهایش با ایمان قوی و با کمترین امکانات مدت ها از شمال افغانستان در مقابل عفریت طالبان حفاظت کردند.

پیشروی های سریع گروهک طالبان و جا خالی کردن های عجیب ارتش افغانستان در مقابل آنها بیشتر شبیه به یک توطئه است تا پیروزی های نظامی.

من فرقی بین طالبان و داعش نمی بینم چرا که اینان هم قبلا امتحانشان را پس داده اند و اینکه حالا چرا تبدیل به امارت اسلامی برای ما شده اند باز هم برایم جای سوال است !

اصلا چرا آمریکایی ها رفتند؟

امروز در خبرها آمده بود که طالبان از ورود دانشجویان زن در هرات به دانشگاه ممانعت کرده اند و کارمندان زن ادارات را به خانه بازگردانده اند!!

راستی محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که روز شهادتش را روز خبرنگار نامیده اند به دست همین طالبان در مرداد ماه سال ۱۳۷۷ در مزارشریف به همراه هشت دیپلمات ایرانی دیگر به شهادت رسیدند، مزارشریفی که همین ساعاتی پیش سقوط کرد.

به هر حال فراموش کرده ایم و سوالات زیادی هم وجود دارد.

پ.ن:

شاید بعضی ها بگویند بابا افغانستان به ما چه ؟؟  ما الان خودمان گرفتار انواع مشکلات و روزگار سیاه کرونایی هستیم! اما من می گویم جدا از تقسیمات استعماری که مرزبندی های ۱۵۰ سال اخیر را ایجاد کرده اند زبان و دین مشترک ما را با آنها پیوند می دهد. آنها بخشی از خراسان ایران بوده اند.

 

 

۶ نظر ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۵
سارا سماواتی منفرد

 

دلم می خواست در عصری بودیم

که بر گلُ شعرُ بوریا وُ زن ، سِتم نبود !

ولی افسوس !

ما دیر رسیدیم !

ما گل عشق را جستجو می کنیم،

در عصری که با عشق بیگانه است !

 

شعر از نزار قبانی (۱)

 

(۱) نزار قبانی شاعر سوری اصل متولد ۱۹۲۳ که در ۷۵ سالگی به دلیل بیماری قلبی چشم از جهان فروبست و به شاعر زن و عشق معروف می باشد.

۵ نظر ۰۴ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۰