مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ژان پل سارتر» ثبت شده است

 

... معرفی کتاب ...

 

دنبال کتابی کوتاه و کم حجم برای خواندن سریعش بودم که اتفاقی به کتاب دوزخ ژان پل سارتر برخوردم.

بی هیچ پیش زمینه ای شروعش کردم و تا حالا هم کتابی از سارتر نخوانده بودم.

سارتر نویسنده معروف و هستی گرا ( اگزیستاسیالیست ) فرانسوی است و اگر خیلی خلاصه بخواهیم بدانیم که هستی گرایان چی میگن این هست که وجود مادی انسان مقدم بر جوهر روحش هست و انسان به میل خودش سرنوشتش را انتخاب می کند و هیچ هدف و ارزش و وظیفه ای که به او جهت بدهد و مسیری را تحمیل کند وجود ندارد و انسانه که باید دست به خلق ارزش و معنا بزند و بعنوان وظیفه انتخاب کند و افراد مسئول اعمالشون هستند.

انسان موجودیه که مرتب در حال تغییر و نو شدن هست و وجودی انتخابگر دارد و اوست که با این انتخابها زندگیش را معنا می دهد و بدون این اصل زندگی معنایی ندارد. ( کلی حرف و حیث دیگه که می توانید جستجو کنید و بخوانید و جایش در اینجا نیست )

برگردیم سر کتاب دوزخ که تصویری تحریف شده از آنچه ما دوزخش می دانیم ارائه می دهد.

در اینجا خبری از آتش و تاریکی و انواع و اقسام داغ و درفش و عذاب های فیزیکی که تو ذهنمان هست نیست.

در این نمایشنامه دو زن یکی جوان و دیگری میانسال و یک مرد در اتاقی که همیشه روشن است و هیچ را خروجی پس از ورود به آن وجود ندارد اسیر جهنم هستند.

آیینه ای نیست و خوابی وجود ندارد و تنها پنجره ای است که می توانند از آن زمین و آشنایانشان را نظاره کنند !

عذابشان آتشی نیست که روحشان را شکنجه کند بلکه تحقیری است که از پس فرو افتادن نقاب ها و ظاهرسازیهاشان در پیش چشم یکدیگر مجبورند تحمل کنند و این چهره بی نقاب خود و در پیش دیگران است که جهنم توست. ( این برداشت خودم بود و سارتر به  تعبیری در جایی می گوید : جهنم دیگرانند ...! )

یعنی آن آزادی انتخابی و عملی که در مقابل اتفاقات داریم از بین رفته و استرس مواجهه با موقعیت ها چندین برابر و غیر قابل تحمل و شکنجه کننده در موقعیتی که هی تکرار و هی تکرار و هی تکرار می شود.

هیچ گریزی وجود ندارد ...

 

                    

 

خواندنش را توصیه میکنم و اگر دوست داشتید بیایید اینجا و در موردش بنویسید.

۵ نظر ۲۸ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۳۴
سارا سماواتی منفرد