مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

بیداری

جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۴۷ ب.ظ

 

... معرفی کتاب ...

 

رمان کلاسیک  «  بیداری  » را کیت شوپن (۱) در سال ۱۸۹۹ منتشر کرد. بیداری را باید یکی از پیش درآمدها بر ادبیات مدرن در آمریکا دانست و اثری در حوزه تفکرات فمنیستی اولیه محسوب کرد.

بیداری قصه زنی معمولی قرن نوزدهمی به اسم « اِدنا » است که با وجود داشتن همسر و دو فرزند و زندگی خوب خانوادگی و همچنین برخورداری از رفاه در اثر درگیر شدن در یک رابطه عاطفی خارج از روابط زناشویی از همسر خود دلزده می شود.

به نظرم او درک درستی از موهبت مادری و شکوه همسرداری ندارد و به سنت های جامعه پشت می کند و به تدریج دچار فروپاشی روحی و روانی می شود و مسیری منتهی به فنا را انتخاب می کند.

ما تو فرهنگمون خیلی رایج هست که میگیم ادب از که آموختی ؟ از بی ادبان ... و این کتاب را من مصداق این سخن حضرت سعدی می دانم و دیگه اینکه راه و رسم غلط و ناصحیح و کژراهه سرانجام به کجا ختم می گردد.

        

                                            

راستش نمی دانم بخاطر سانسور متن بود یا اینکه کلا با مسیری که ادنا در پیش گرفت حال نکردم و کلا نتوانستم باهاش ارتباط بگیرم و مخصوصا از پایانش خوشم نیامد ولی به هر حال خواندش خالی از لطف هم نبود. اوایلش یک مقداری کسل کننده بود اما از اواسط که کنجکاو میشی که آخرش چه خواهد شد و نویسنده چی می خواهد بگوید داستان جذاب تر می شود.

در ضمن ترجمه این نسخه که من خواندم روان و خوب بود اما در مورد حذفیات نمی توانم نظری بدهم.

 

لذت متن:

 

آوای دریا اغواگر است ، پیوسته به نجوا ، به غریو و زمزمه ... مُصرانه جان را به غوطه در ورطه تنهایی فرا می خواند.

آوای دریا به جان سخن می گوید. لمس دریا لذت بخش است و تن را در آغوشِ نرم خود تنگ در بر می گیرد.

 

سرش را گذاشت بر روی شانه مادام راتنیوِل ، گُر گرفته بود ، صدای خودش و طعم نامعمول صداقت از خود بی خودش کرده بود

مثل شراب بود که از خود بی خودش می کرد یا مثل اولین نفس آزادی.

 

 

(۱) کیت شوپن نویسنده آمریکایی که ظاهرا در نوشتن این کتاب از تجربه شخصی خودش الهام گرفته است. ( ۱۸۵۰ - ۱۹۰۴ )

 


 

پ.ن

۱- دیروز که ولادت خانم فاطمه زهرا سلام علیها و روز مادر بود ، می خواستم بعد از مدتی که نبودم انتشار این مطلب جدید مصادف با این روز باشد اما دیگه چون از صبح رفتیم خانه مامان هامون و بعدش هم دیر وقت آمدیم موفق نشدم پس با تاخیر روز زن مبارک ((-:

۲- بهترین و ارزانترین و معنوی ترین کادویی که دیروز گرفتم چند شاخه گل نرگس از طرف همسر جان بود که خیلی بهم چسبیدش البته بگم که تنها کادوم هم نبود ((-:

۳- این چند وقت که نبودم واقعا حال و حوصله نوشتن نداشتم و ترجیح می دادم سکوت کنم تا در این فضای غبارآلود هر چیزی را بدون کمی تامل و اندیشه بلافاصله به چیز دیگری تعبیر نکنند.   ««  از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما ...  »»

۴- حتی اگر از کتابی خوشم هم نیاید چون قرارم بر این هست که هر کتابی خواندم در موردش بنویسم پس حتما یک پست بهش اختصاص پیدا می کند.

۰۱/۱۰/۲۳
سارا سماواتی منفرد

رمان خارجی

زنان

طاقچه

کتاب

نظرات  (۲)

۲۴ دی ۰۱ ، ۲۱:۴۹ یاس ارغوانی🌱
روزتون پساپس مبارک :*)
گل نرگسسس بهترین هدیه‌ست :*)
پاسخ:
سلام
ممنونم برای شما هم مبارک باشه، لطف داری عزیزم.
من که عاشقشم.
۲۴ دی ۰۱ ، ۲۲:۲۵ این جانب
فضای غبار آلود واقعا بده
ان شالله همیشه سلامتی و خوشی باشه
پاسخ:
غبار عمق دید را کم میکنه و باعث خطای دید میشه ...
ان شالله دلهامون تو آرامش باشه و صدالبته سلامتی که اصلا جای حرف نداره
ان شا الله ((-:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">