مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

 

  تو این یکسال اخیر مثل اینکه مشکلات اقتصادی و تورم که ناشی از نامدیریتی های گذشته بود خدا را شکر حسابی کاهش پیدا کرده !! و آن رقم ۵۷ درصدی تورم هم که می گفتند مربوط به کشورهای همجوار بوده است !! آخه دیروز بصورت اتفاقی شنیدم که اخبار رادیو از جلسه کاهش حقوق کارگران و کارمندان در سال جاری و صحبت های که در این زمینه بین نمایندگان دولت محترم و کارفرمایان عزیز و کارگران رد و بدل شده خبر می داد !! واقعا شگفت زده شدم ((-:

تازه چند روز پیش هم یک خبر خوبی تو تلویزیون داشتند در موردش صحبت می کردند که خدا را شکر افزایش سفرهای نوروزی هم نشان از بهبود معیشت مردم است !! و این واقعا خیلی خوشحال کننده و مسرت بخش است . تازه رونق اقتصادی و بهبود معیشت آن اکثریت ۹۶ درصدی مردم را هم سوق داده به این سمت که  بعضی از اقلام زندگیشان مثل سیسمونی فرزندانشان را مستقیما از استامبول بیاورند ! نه آن استانبول ، همین چهارراه استامبول که الان اسمش را نمی دانم چیه شده !؟ خلاصه در این وضعیت تحریم ها و فشار اسکتبار جهانی وظیفه ما حمایت از تولید داخلی است !

دیگه بهتر است با توجه به خوشحالیمون از وضعیت چیزی نگوییم و به خواجه شیراز متوصل شویم که حضرتش می فرمایند : ( البته شاید این بیت معروف یک کم تکراری باشد و زیاد شنیده باشید اما هنوز هم جان کلام است )

 

 واعظان کاین جلوه بر منبر و محراب می کنند

 چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

 

و نیز امیر علی شیر نوایی (۱) هم فرموده است :

 

واعظان تا چند منع جام و ساغر می کنند

چون دماغ خویش را هم گه گهی تر می کنند

از قدح آنانکه گاه نشئه می یابند فیض

زین شرف چون منع محرومان دیگر می کنند

ساده دل واعظ که گوید هرچه آید بر زبانش

ساده تر آنکه این افسانه باور می کند

 

 

 

(۱) میر نظام الدین علی شیر نوایی شاعر دانشمند و سیاستمدار دوره تیموری (۸۴۴ تا ۹۰۶ ه .ق )

 

 

۲ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۴۰
سارا سماواتی منفرد

 

دقیقا ۸۳ سال پیش (۱) در چنین روزی دستوری آمرانه در فضای اجتماعی ایران دنیای زن ایرانی را که تا آن زمان خود را بدون چادر و چارقد و روبنده در دنیای بیرون از اندرونی خانه اش نمی توانست تصور کند در هم ریخت .

تجددی عامرانه که چادر را از سر زن ها کشید و سال ها بعد در روی دیگرش با اجباری عامرانه و با شعار توسری یا روسری همان داستان را به گونه ای دیگر باز تولید کرد و عجبا در این میان متاسفانه قربانی اصلی که می توانست باشد؟؟

شاید در آن زمان همه ابعاد این رخداد تاریخی پیدا نبود اما تاریخ بی پرده نشان داد که این قربانی چیزی نیست جز شخصیت عفیف زن ایرانی و صد البته خود حجاب مظلوم و حیا که امری فطری و مورد تاکید دین و ریشه دار در ذات همه انسان ها است .

معتقدم تاریخ معاصر صحنه مظلومانه ذبح حجاب و برباد دادن حیای مظلوم و لگد مال کردن شخصیت زنان ایرانی در بین دو تیغه افراط و تفریط است و از همه مهمتر اینکه دوستی های خاله خرسگان در این رنج و محنت موثرتر و تاثیر گذارتر بوده است تا دوستداران فرهنگ برهنگی .

امید اینکه روزی به دور از این فضاهای آلوده و مخدوش به کج اندیشی و کج فهمی انتخابگر فطرت انسانی خود باشیم.

 

 

(۱)

     ۱۷ دیماه مصادف است با دستور کشف حجاب زنان در سال ۱۳۱۷ شمسی مصادف با ۱۶ ذی القعده ۱۳۵۷ قمری

 

۵ نظر ۱۸ دی ۰۰ ، ۱۹:۰۰
سارا سماواتی منفرد

 

دیدید تا حرف از کتاب و رمان میشه یک سری سریع جبهه می گیرند و در جوابت با یک قیافه آنچنانی می گویند : " حیف وقت ... "

( حالا بگذریم اگر همان آدم را کارهای از صبح تا شبش را لیست کنیم نیم ساعت کار مفید هم پیدا نمی کنید )

بگذریم ...

در مورد رمان خواندن چند نکته به ذهن می رسد :

اول اینکه بدون هیچ توضیح و تفسیری خود لذت خواندن هست که به خودی خود ارزشمند است.

 

دوم اینکه وقتی یک رمان را شروع می کنیم ما از دریچه آن زندگی شخصیت های دیگر را که نمی شناسیم زندگی می کنیم ! و از دریچه نگاه آنها به زندگی نگاه می کنیم و داستان این بخت را به ما می دهد که یک تجربه زیستی ارزشمند به دست آوریم.

 

با داستان می توانیم به سرزمین های دور که تا حالا ندیدیم سفر کنیم یا زندگی یک شخصی که مثلا در دوره قاجار یا مغول می زیسته را تجربه کنیم و یا اینکه ببینیم یک آدم مهاجر به لنگه دنیا در بدو ورود به سرزمین های تازه کشف شده چطوری فکر می کرده و هزاران مثال دیگر ...

در مورد تجربه های زیستی هم گفتنی هست که وقتی به مرور غنی و بارورتر شوند به مدد تجربه حاصل از آنها در زندگی واقعی در مواجهه با بزنگاه های سرنوشت ساز و اتفاقات روزمره آدم می تواند تصمیمات بهتری بگیرد و گزینه های بیشتری پیش رو داشته باشد در یک کلام ما بخاطر همین قدرت انتخاب های بیشتر آدم آزادتری هستیم.

 

داستانها از ما آدم های آزادتر و مجرب تری می سازند.

 

و در آخر اینکه این دیدن جهان از زاویه دید آدم های مختلف ما را تبدیل به آدم روادارتری می کند و با تساهل بیشتری به زندگی و جهان پیرامونمان می نگریم چیزی که واقعا دنیای امروز ما و آدم ها بیش از هر چیز دیگری بهش محتاجند و کمبودش در این دنیا احساس می شود.

 

برای تکمیل و حُسن ختام این مطلب بد نیست نوشته ای را که در تازه ترین کتابی که تمامش کردم و خیلی هم از خواندنش لذت بردم و بزودی معرفی اش می کنم را در اینجا عینا بیاورم :

 

گفته بودی رمان نمی خوانی و رمان را تلف کردن وقت می دانی و کتاب های سیاسی - عقیدتی یا شرح حال بزرگان آنهم آدم های بزرگ را می خوانی ...

با تو مخالفم !

من می خوانم ! رمان جهان را از نگاه دیگران به توصیف در می آورد و می فهمی آنچه تو پنداشته بودی نیست.

با خواندن رمان شریک درک دیگران از جهان ، احساسات و اندوه و شادی و بالاتر از همه تجارب دیگران می شوی.

چطور می خواهی این دنیا را در یک مسیر معین با یک نگاه مطمئن دنبال کنی؟

فکر نمی کنی نمی شود جهان را با یک پیش فرض معین و واحد توضیح داد ؟؟

فکر نمی کنی که جهان را ، کائنات را ، بیکرانگی و خوبی و بدی را با هیچ ایدئولوژی نمی توان دریافت.

یک سری مفروضات را روی هم می چینیم و جهان را روی آن بنا می کنیم ...

این همه آدم در طی قرون از ماده و هیولا و ازل و ابد و حادث و محدوث سخن گفته اند و کتابها نوشته اند و بعد کس دیگری پیدا شده و خط بطلان بر همه آنها کشیده و عمارتی نو برپا کرده ...

 


پ.ن بی ربط :

بعضی ها را نگاه می کنی و مطالبشان را که می خوانی برخلاف ادا اطوار های مذهبی شان و خدا و پیغمبر کردن هایشان و ژست های خیرخواهانه گرفتنشان می بینی یک نگاه متکبرانه و فرعونانه از بالا به پایین دارند که فقط زبانم لال از طاغوت های قرون می توان دید !!  بی خیال دوست من  (((-:

( بدون مخاطب خاص )

 

۹ نظر ۱۴ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۶
سارا سماواتی منفرد

 

فیلم " یک شب در تهران " که با نام " بعد از تو " بصورت آنلاین اکراین شد به کارگردانی آقای فرهاد نجفی و محصول سال نود و هشت که بازیگر نقش اصلی آن مینا وحید در نقش لیلا است.

اگه بخواهم در مورد داستان فیلم بگویم و از طرفی قصه لو نره و جذابیتش هم کم نشود فیلم داستان زندگی لیلا در یک شب بارانی را روایت می کند.

فیلم نمایش بغض و خشم فرو خورده یک زن است .

زنی که برای گرفتن حقش در تقابل و مبارزه با دنیای پیرامونش هست.

اما به نظرم فیلم در نمایش جنبه انسانی قهرمانش ناکام بود.

                                        بعد از تو 1

فیلم تعلیق خوبی دارد چون کنجکاوی تماشاگر را حسابی برانگیخته و این کنجکاوی تا به انتهای فیلم همراه بیننده است.

در مورد داستان فیلم به نظرم سیر منطقی آنچنانی نداشت اما برای من جالب بود.

از همه مهمتر برای من پایان بندی درست و درمان فیلم بود که اگرچه تلخ بود ولی تکلیفش را با مخاطب در انتها روشن کرد و مانند اغلب فیلم های سالهای اخیر بیننده را با پایانی بی سر و ته و فلسفی گونه به حال خود در میان زمین و آسمان رها نکرد.

دیالوگ های فیلم به نظر من از نقاط قوت فیلم بود و من که خیلی دوستشان داشتم.

در کل من این فیلم را دوست داشتم شاید مقداری واقع گرایانه و ساختارشکانه به نظر می رسید ولی باید بگم به هر حال این موضوع سلیقه ای هست.

 

                                       بعد از تو 2

 

پ.ن

فیلم بعدی شنای پروانه ...

 

۴ نظر ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۷
سارا سماواتی منفرد

به حساب لوس بازی که این روزها تو بعضی از وبلاگ ها مد شده نگذارید ولی راستش تصمیم داشتم فعلا نباشم !

خخخخخخ اما هستم 😁

دلیلش هم این هست که خیلی وقت کم می آورم اصلا نمی دانم چرا نیمه دوم سال عقربه های ساعت چهار نعل می تازند و چون هر روز خدا من از همه کارها و برنامه های روزانه ام  عقب هستم راستش ترجیح می دهم آنها را در اولویت داشته باشم .

کارهای خانه هر چه می گذرد برایم سنگین تر می شوند و اصلا به کارها یی که دوست دارم نمی رسم که یکیش همین جا است !

کرونای موذی افسار گسیخته و تهاجمی تر از دیروز در شهر غوغا می کند و جالب اینکه کسانی که دستی بر آمار و ارقام دارند خواهان تعطیلی اجباری و قهری تهران هستند ولی مجریان امر گوششان سنگین و کر هست و از آن بدتر مطالبه عمومی هم وجود ندارد و ظاهرا خیلی ها تصورشان این است که مرگ فقط برای همسایه است !

لحظه هایی هست که می خواهم دست بندازم و ماسک روی صورتم را پاره کنم چون واقعا حالت خفگی بهم دست می دهد و از شانس بد تمام تایم کاری باید ماسک داشته باشیم کاش یکی می گفت کی تمام میشود ؟؟؟

بخاطر این ویروس جهنمی و گرانی هر روز باید هر جوری شده غذا درست کنم قبلا یک موقع هایی می شد از بیرون یک چیزهایی گرفت اما الان هم خیلی گران شده و هم خوب رسیکش بالا است.

بدتر از آن شستن روزانه لباس های بیرون از خانه است که من و همسرم هر روز سر شستن شلوارش بگو مگو داریم و بیچاره ماشین لباسشویمان که ناله اش صدای همه همسایه ها را درآورده!

از همه بدتر این وسواس که  به هرچی دست می زنم  باید بعدش دستام را ضد عفونی کنم...

خیلی از این شاخه به اون شاخه رفتم ... بگذریم ...

در دنیایی که می گویند طوفانی در غربی ترین نقطه ممکن است ناشی از بال زدن پروانه ای در شرقی ترین نقطه اش باشد من چگونه باور کنم که آمدن فلان آقا نمی تواند در وضعیت این روزهایمان بی تاثیر باشد گرچه نقش اعمال و تصمیمات تصمیم گیران و کنشگران داخلی را نیز نمی توان منکر شد.

حرف زیاد است اما بماند ...

 

 

 

 

 

۳ نظر ۱۳ آبان ۹۹ ، ۲۳:۵۹
سارا سماواتی منفرد

 

" به بهانه داغ شدن موضوع تجاوز در شبکه های اجنماعی "

 

در مورد این حرکت که تو شبکه های اجتماعی به راه افتاد و به قول ظریفی باعث شد تا بخشی از چرک تلنبار شده و ورم کرده در زیر پوست جامعه بیرون بریزد نقد هایی می شود مطرح کرد.

حالا اگه در این میانِ ادعاهای دروغین مطرح شود و آبروی فردی ریخته شود چی می شود ؟! اینجور افشاگری ها هم می تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی !

۱۳ نظر ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۲
سارا سماواتی منفرد