مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

چقدر این روزها استرس دارم !

دوشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۸ ب.ظ

روزها از پس دیگری  همچون باد می گذرند اما این برای من کُند و کمی سخت و همراه با اضطراب طی می شود شکر خدا بیستمین هفته بارداریم  چند روز دیگه تمام می شود  wink

وای خدا شکمم آمده جلو و بخاطر اضافه وزن راستش یک کم داره برایم سخت می شود frown surprise اما با همه این حرف ها عاشق همه سختی هایش هستم ... فشار خونم رفته بالا و بدتر از همه قند خونم هم روند صعودی دارد sad چند تا لباس گشاد و راحت گرفتم و علی میگه که نباید پشت ماشین بشینی و تو ترافیک به خودت فشار بیاری و همه اش غر می زند و خیلی روی اعصابم هستش angry

این اواخر شب ها یک دفعه از خواب می پرم و دیگه هر کاری می کنم که بخوابم نمی توانم و تو این وضعیت کلی فکر و خیال های مختلف می آیند سراغم و صبح ها اصلا سرحال نیستم و سر کار هم همه اش کِسلم و سرگیجه دارم .

از این ها گذشته نمی دانم از کی دیگه نباید سر کار بروم و دکترم هم هنوز در این مورد نطری خاصی نداده است cool

قرار شده دوتا مامانام یعنی مادر شوهر جان و مادر خودم بصورت شیفتی از هفته های دیگه بیایند خانه ما و تو کارها کمکمون کنند blush ولی نمی دانم با اخلاق گند من چیکار قرار هست بکنند ؟ cool

چند روز پیش داستان نیتی که کرده بودم و ماجرای انتخاب اسم را به علیرضا گفتم و بعد از کلی بحثهای الکی خلاصه آقا رضایت دادند که اسم دختر مامان را من انتخاب کنم و من هم مطابق نیتی که داشتم از حالا  نازنین فاطمه  صداش می کنم heart به این امید که مثل اسمش زهرایی بشود ( ان شا الله )

شب ها که بی خواب می شوم همش فکر می کنم آیا می توانم مادر خوبی برای فاطمه کوچولو باشم و آیا از پس تربیت درست و اصولی او برخواهیم آمد آخه بچه دار شدن اول ماجرا است و اصل ماجرا بعد از آن خواهد بود و علیرضا هم پدر خوبی خواهد بود ؟

 

که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

 

نمی دانم این همه استرس و دلشوره از کجا می آید ؟

 

شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حالِ ما سبک‌بارانِ ساحل‌ها

 

فعلا ... تا بعد ...

 

همچنان من و فاطمه جانم محتاج دعا های شما هستیم مرسی ازتون angelwink

۰۱/۰۳/۰۲
سارا سماواتی منفرد

نظرات  (۵)

هر وقت یادتون میافتم سه تاتون رو دعا میکنما
ان شالله خدا نگهدارتون باشه

من یکم کمتر از شما منتظر و مشتاق این نازنین فاطمه خانومم
پاسخ:
سلام

واقعا چرا ؟؟؟؟؟
۰۴ خرداد ۰۱ ، ۱۶:۵۴ زهراسادات حسینى تبار
استرس نداشته باش عزیزم..از لحظهای شیرین بارداری لذت ببر...و البتته از لحظه های آخر دو نفره بودن...من تازه این دوران رو گذروندن و خیلی دلم برای بارداری تنگ شده..قرآن بخون اگر فرصت کردی.البته هر هفته سوره های مخصوص به خودش رو داره.من تو کارت برای خودم نوشته بودم.اگر صفحه ی اینستاگرام داری خوشحال میشم اکانتت رو بدی.میتونم از کارتام عکس بگیرم برات بفرستم
پاسخ:
سلام

مرسی ازت واقعا همینطوره خودم هم به خودم می گم اما یک موقع هایی یادم می رود.

حتما کاش اگه میشه فهرستش را بگی بهم یا اینکه از جایی میشه جستجو کنم ؟ متاسفانه سمت اینستا نرفتم همه بهم می گن دیگه یک حساب باز کن اما نتوانستم باهاش ارتباط بگیرم.

خیلی لطف داری (((-:
۰۵ خرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۶ زهراسادات حسینى تبار
من خلاصه وار از کتاب ریحانه بهشتیو سرچای خودم نکته نوشتم هر ماه تو یه کارت زده بودم به در یخچالم :))
مثلا چیا گفتن بخوریمو اینا..اگه میخوای شمارتو بده عکسشو برات بفرستم
پاسخ:
سلام

چه جالب که نکته برداری کرده بودی و مزه اش حتما به این هست که کار خودت بوده مثل موقع هایی که نکات ریز درسی را برای مرور شب امتحان یادداشت می کردیم، ممنون .


۰۵ خرداد ۰۱ ، ۱۲:۰۸ زهراسادات حسینى تبار
ولی اینستا باز کن حتما..بعدا بذات البوم خاطره انگیزی میشه...مخصوصا از روزها و حالای بچه داری
پاسخ:
اینکه مثل یک آلبوم و دفترچه خاطرات تصویری و متنی میشه واقعا نکته عالیش هست.
۰۵ خرداد ۰۱ ، ۱۸:۵۲ مسعود علیان
سلام
وقت بخیر امیدوارم که به سلامتی و با توکل به خدا این مرحله رو ‍‍پشت سر خواهید گذاشت و نگران نباشید . امید و توکلتون به خدای مهربان باشد .
در مورد خوبی یا بدی مادر و پدر بودن . این رو خودم تجربه کردم و دو پسر 26 و 19 ساله دارم این است که هیچ پدر و مادری بد نیست و خواهد بود . و تربیت آنها به بهترین نحوه ممکن خواهد بود . خاطرتون جمع .
اما در مورد مسایل و استراتژیک جامعه هیچ نظری ندارم که بعدها چطور خواهد بود .
یک مورد هم در مورد اینستا خدمت شما عرض کنم که دنیا رو به تغییر و فناوری رو به پیشرفته . پس سعی کنید که با این فناوری هم ارتباط برقرار کنید و یک پیج از حالا برای فاطمه کوچولو ایجاد کنید و تمام عکس ها و خاطرات شیرینشو در این پیج ثبت کنید . البته سعی کنید که به صورت خصوصی باشه تا پیج عمومی که راحتتر بتونید مدیریت کنید . ببخشید زیاد حرف زدم
پاسخ:
سلام آقای علیان
خیلی خیلی ممنون از قوت قلب و راهنمایی های خوبتان.
قطعا همینطوره که شما می گویید.



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">