مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

زندگی را باید نوشید قبل از اینکه خیلی دیر شود

مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

زندگی را باید نوشید قبل از اینکه خیلی دیر شود

مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید و حتی اگر دوست نداشتید
و موافق نبودید ممنون می شوم که کمی وقت بگذارید و
نظر بدهید حتی کوتاه ، چون من گوش شنوایی دارم ...


آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

دیدمت لرزید دستم ، چادر افتاد از سرم !

یک نفر پرسید: خوبی ؟! گفتم : اکنون بهترم !

 

زیر لب با اخم گفتی : چادرت را جمع کن

خنده رو ، آهسته تر گفتم : اطاعت سرورم

 

عاشق این غیرت و مردانگی هایت شدم

عشقِ پاکت مردِ با احساسِ من ! شد باورم

 

عشق تو رنگین کمان پاشیده بر دنیای من

هم تو عشقِ اولم هستی ، هم عشقِ آخرم

 

هرچه در انکار کوشیدم نشد ، ناممکن است !

آخرش هم عشقِ من ! فهمید گویا مادرم

 

کرده شاعر دختری مغرور را چشمت عزیز

تا نگاهم باز کردی ، چادر افتاد از سرم  !

 

شاعر : طاهره اباذری

۷ نظر ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۹

همیشه همه از دلگیری جمعه ها می گویند  ...

اما اگر از یک زاویه دیگه به جمعه ها نگاه کنیم و کمی منصف باشیم شاید بخشی از دلگیری جمعه ها مربوط به روز بعدش شنبه باشه !

استرس شنبه و شروع هفته و برنامه ها و کارهایی که در طول هفته باید انجام بدهیم !

قول هایی که جمعه ها به خودت می دهی که فلان کار و بهمان کار را  از شنبه انجام می دهم ...

از شنبه رژیم می گیرم !

از شنبه می روم ورزش !

از شنبه فلان کتاب را می خوانم !

از شنبه وقت بیشتری برای کارهای منزل می گذارم !

از شنبه  اضافه کاری نمی مانم !

و خیلی قول های دیگر که جمعه ها بخودمان می دهیم و امان از شنبه ای که هیچوقت نمی رسد !

همه اینها و یادآوریشان جمعه ها را دلگیر می کند که بدون شک مقصر اصلی آن شنبه است !

۸ نظر ۲۸ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۹
سارا سماواتی منفرد

 

 اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست

چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است

۴ نظر ۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۳

 

زیبایی همیشه خوب نیست ، ولی خوبی همیشه زیباست ...

۱۲ نظر ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۰۴

امروز اول فوریه روز جهانی حجاب ۱ بود ...

در کشوری که در آستانه سی و نهمین سالگرد انقلابش می باشد و از قضا یکی از نماد های آن انقلاب هم به گواه تاریخ و هم سخنان رهبرانش حجاب زنان و بازگشت جامعه به رویکرد دینی و باورهای مذهبی بود حال چند روزی و شاید هم چند هفته ای است عده ای از زنان و دختران همان جامعه که در سیستم آموزشی برآمده از انقلاب پرورش یافته و رشد کرده اند شعار آزادی حجاب سر می دهد و روسری خویش را بر سر تکه چوبی می بند و بالای دستانشان می گیرند !!!!؟؟

چرا ؟

 

دوست دارم هرکسی مطلب را می خواند نظرش را هر چند کوتاه در این مورد بیان کند (ممنون میشم)

 

قبل از اینکه بلافاصله با عینک بد بینی صورت مساله را پاک کنیم و بگوییم کار،کار دشمن است ( البته منکر تحریک بیرونی تا حدی نمی توان شد ) و اینان فریب خورده و نادان هستند باید کمی اندیشید که چه شده که به اینجا رسیدیم؟ یا شاید چه کار کرده ایم که به اینجا رسیدیم ؟

البته این حرکت در حال حاضر محدود است و نمی توان آنرا به کل جامعه تعمیم داد اما همین مقدارش هم جای سوال و تفکر دارد .

منتظر نظراتتون هستم ...

 


( ۱ )  ابتکار نامگذاری این روز متعلق به نظمه خان یک زن مسلمان آمریکایی و پس از واکنش‌های اسلام هراسانه ناشی از واقعه ۱۱ سپتامبر می باشد .

در روز جهانی حجاب زنان غیر مسلمان از ادیان مختلف یک روز را با حجاب گذرانده و تجربه خود از حجاب را بیان می‌کنند.

در ایران هم ۱

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۰۱
سارا سماواتی منفرد

آن ساعت طبق برنامه کلاس دوم (ج) دبستان دخترانه مکتب صادق دیکته داشتیم.

من و بقیه همکلاسی هایم در حال نوشتن دیکته لغات بودیم . خانم معلم لغات را تک تک و بصورت شمرده می خواند و در طول و عرض نیمکت ها قدم می زد.

من سر میز کنار پنجره نشسته بودم و سرم بر روی دفتر دیکته ام بود.

۹ نظر ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۱۶:۴۹
سارا سماواتی منفرد