مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

 

یا رفیق من لا رفیق له ...

امشب تو دعای جوشن صدایش زدم !

ای رفیق کسی که رفیقی نداره ...

رفیق از ریشه " رفق " در زبان عرب می آید ؛ یعنی کسی که مدارا می کند و همدمت می ماند.

حضرت رفیق ! مدارا می کنی و من این را می فهمم ...

اما اگر تو مدارا نکنی ، چه کسی در این جهانِ دروغ و در میان آدم های دروغین تَرَش قرار است با من مدارا کند ؟؟

حضرت رفیق ! دلم قرص است به همین معنای رفیق که تا آخرش هستی کنار من ...

تو دستت را رها نمی کنی و خودت نگذار که دست من رها شود .

رفیق من بمان برای من و همه کسانی که رفیقی جز تو ندارند ...

وقتی تو را دارم همه جهان را دارم ...

 

متن از : مژده لواسانی  (با اندکی تغییرات )

۱۲ نظر ۱۴ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۲۸

 

آدم ها فکر می کنند اگر یکبار دیگر متولد شوند ، جور دیگری زندگی می کنند !

شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود !

فکر می کنند می توانند همه چیز را از نو بسازند ، محکم و بی نقص !

اما حقیقت ندارد !

اگر ما جسارت طور دیگر زندگی کردن را داشتیم ...

اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم ...

اگر آدم ساختن بودیم ...

از همین جای زندگیمان به بعد را می ساختیم .

 

متن از : آنتوان دوسنت اگزوپری

۱۲ نظر ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۰

 

یک نفر باید این نقطه محض را در مدار شعور عناصر برگرداند

یک نفر باید از پشت درهای روشن بیاید !

 

 

 

شاعر : سهراب سپهری

۱۱ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۰۰

 

اولین چادر مشکی من یک هدیه بود !

هدیه ای ویژه به واسطه یک سفر !

چادر تو زندگی من خیلی یک دفعه ای آمد و خیلی آهسته و آرام جایش را برای همیشه در دل من باز کرد و همیشگی شد  ...

این قشنگ ترین تحول ماندگار در زندگی من و ماجرای آن از شیرین ترین خاطراتم هست ...

 

۱۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۲۰
سارا سماواتی منفرد

 

اول از همه بگویم که موضوع این نوشته این نیست که برجام خوب بود یا که نه !!

درست هست که یک عده ای ممکنه بگویند برجام دستاورد ملموسی نداشته و ندارد ...

اما همین بس که ترامپ با خروج از آن بازنده اخلاقی داستان فرجام برجام شد.

البته بدون شک این نمی تواند ملاک خوبی برای تعیین برنده ماجرا باشد !

ترامپ تاجری ریسک پذیر است و ریسک این داستان را هم به جان خریده و حتما منتظر چیدن فایده های این قمار خواهد نشست .

بدبختانه چه خوشمان بیاید و چه بدمان به همه وعده هایش هم عمل کرده است !

صحنه گردان ماجرا هم صهیونیست ها و اسپانسر اعراب جنوب خلیج  همیشه فارس .

کاش می شد این برجام از نفس افتاده و در حال موت را تا آمدن فردی عاقل و منطقی در آمریکا نگه داشت .

به هر حال اینکه برجام منهای یک به کجا ختم می شود باید منتظر روزها و ماه های آینده شد .

 

۸ نظر ۱۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۰
سارا سماواتی منفرد

 

بهلول به بصره رفت و می خواست مدتی ناشناس زندگی کند پس خانه ای اجاره کرد ولی خانه بسیار کهنه و مخروبه بود و با اندک باد و باران از تمام دیوارهای آن صدا بلند می شد بدین جهت بهلول به نزد صاحب خانه رفت و وضعیت را شرح داد.


از آنجایی که صاحب خانه شخص رند و شوخ طبعی بود در جواب بهلول می گوید :


مگر نه این است که همه موجودات حمد و ستایش خداوند متعال را میکنند بنابراین دیوارهای خانه من نیز چنین می کنند !


بهلول بی درنگ می گوید:


برادر آن چه گفتی کاملا صحیح است ولی گاهی حمد و ستایش موجودات به سجده نیز ختم می شود و من از ترس سجده دیوارهای خانه تو به نزدت آمده ام تا قبل از وقوع آن تدبیری بکنی ! 

 


بهلول یکی از معروفترین شخصیتها در ادبیات داستانی ما است که به عاقل دیوانه نما شهرت دارد !
برخلاف ملانصرالدین که یک شخصیت کاملاً خیالی است. 

 بهلول واقعا در تاریخ وجود داشته است و از طرف مادری با هارون‌الرشید خلیفه معروف عباسی نسبت داشته و از طرفی از یاران نزدیک حضرت امام جعفر صادق (ع) بوده است که بنا به فرمان آن امام برای حفظ جانش خود را به دیوانگی می زده است . 

۱۰ نظر ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۲