دیروز عصر که با علیرضا از خرید برمیگشتیم، مثل خیلی وقتها دوباره توی ترافیک گیر کردیم. قبلش هم بهش گفته بودم: « امروز خیلی خستهام، کاش خودت بری » غرغری کرد و گفت: «دست تنها سخته...»
آخرش باهم رفتیم و بچه ها را قبلش گذاشتیم خانه مادر شوهر بنده خدا نمی دانست چی بگه 😅😎
بیشتر خریدها رو خودم انجام دادم ولی موقع برگشت، کیسههای خرید عقب ماشین ولو شده بودن و من فقط به این فکر میکردم که همین وقت نصفه نیمهای که ته روز برای ما میمونه، حیفه توی میدان ترهبار و فروشگاههای شلوغ دود بشه به هوا.
علیرضا گفت:
« سارا به نظرم خوشبختی اینه آدم خودش رو کمتر درگیر خرید و مصرف کنه. هرچی وابستگی کمتر، آزادی بیشتر »
یه لبخند کج و کوله تحویلش دادم و گفتم :
« درسته، ولی این چیزایی که میگی بیشترشون ضروریان ، نمیشه لباس بچهها یا وسایل خونه رو نخریم. به جای اینکه بگیم دلبستگیه، میشه با یه روش راحتتر انجامش داد تا وقتمون تلف نشه ، مثلاً چرا از پلتفرمهایی مثل دیجیکالا یا بانیمد که هستند استفاده نکنیم؟ هم توی وقت و انرژی صرفهجویی میشه، هم بعضی وقتها تخفیف میدن و خرید بهصرفهتر میشه. من بیشتر خریدهای خونه و خودمو آنلاین انجام میدم؛ نه وقتم هدر میره، نه وسوسه میشم چیزای اضافه بخرم. فقط میوه و گوشت و مرغ رو هنوز ترجیح میدم حضوری بخرم.»
علیرضا سری تکون داد و گفت:
« فرقش همینه ، تو راحت خرید میکنی بدون دردسر، البته یه کم گرونتر. من میگم کلاً کمتر بخریم تا راحتتر باشیم. تازه لذت خرید حضوری هم سر جاشه »
همینجوری وسط ترافیک رسیدیم به یه جمعبندی ساده زن و شوهری :
«خوشبختی فرمول آماده نداره ... برای یکی یعنی کمکردن خواستهها و برای یکی دیگه یعنی برآوردن نیازها بدون استرس 🫣 »
آخرش به خودم گفتم شاید خوشبختی چیزی جز این نباشه:
یاد گرفتنِ نگاه درست به زندگی و تغییر به موقع، توی این دنیای پرسرعت.
🌸✨