گزارش یک چالش
قبل از هر چیز « عید فطرتون مبارک و مهنا »
امسال که ماه رمضان همراه با عید نوروز شروع شد و از آنجا که تو تعطیلات بود همین باعث شد که بتوانیم با برنامه ریزی بهتری به استقبالش برویم و خوب شروعش کردیم و یکی از بهترین ماه های رمضان برای من بود و توانستم امسال همه روزه هایم را برخلاف انتظارم البته با اجازه خانم دکتر و کلی شرط و شروط بگیرم و الحمدالله هم اصلا مشکلی نداشتم ( مرخصی هم زیاد گرفتم ) و تفاوت مهمش برای خودم که خیلی حسش کردم و حالم را خوب می کرد و خیلی بهم چسبید این بود که نماز صبح قضا تو این ماه نداشتم
رمضان امسال به پیشنهاد وبلاگ آقای مسلمان یاغی قرار شد یک چالش انتخابی با یکی از اعضای خانواده بصورت کاملا زیر پوستی و طوریکه او از موضوع خبر نداشته باشد انجام بدهیم و ببینیم که آن حرکت در طول یکماه به یک عادت خوب روزمره تبدیل می شود یا نه ؟ و در آخر ماه رمضان و روز عید فطر در صورت موفقیت در تبدیل کردنش به یک عادت آن را به نفر انتخابیمون در چالش هدیه کنیم!
چالش انتخابی من این بود که هر روز بعد از افطار همسر را برای پیاده روی دونفری در پارک تشویق کنم .
خوب روز های اول که تعطیلی بود خیلی خوب پیشرفت و بعد از نماز و افطار با نازنین که بغل همسر بود می رفتیم پارک نزدیک خانه و بسته به شرایط ۴۰ تا ۴۵ دقیقه ای باهم پیاده روی بدون توقف داشتیم علی مجبور بود آرام آرام راه برود و مراقب نازنین باشد اما من از فرصت استفاده می کردم و پیاده روی خوب داشتم اما در ادامه دچار بی نظمی شدیم هم بخاطر اینکه علی بیشتر روزها بعد از اذان مغرب و افطار می رسید خانه و خودم هم کار زیاد داشتم و نازنین خانم هم بیشتر وقت ها بدقلقی می کرد و کارها اصلا جفت و جور نمی شد.
اما روزهای تعطیل مشکل برای انجام چالش نداشتیم خلاصه اینکه اونطور که اولش می خواستم نشد اما بد هم نشد به یک عادت روزهای تعطیل تبدیل شد !
فروردین هم که روز تعطیل کم نداشتیم .
امروز هم که عید فطر بود وقتی نماز عید را همراه با تلویزیون خواندیم علی گفت : فلاکس چایی و وسایل صبحانه را آماده کن و خودت هم حاضر باش تا بیایم و خودش رفت تا نان بخرد و وقتی برگشت وسایل را گرفت و گفت بریم پارک صبحانه توی هوای بهاری می چسبد! خداییش هم کلی چسبید و بدش هم تک تک مواظب نازنین فاطمه بودیم و جدا جدا پیاده روی کردیم و آخرش هم من موضوع چالش را بهش گفتم و گفت حداقل یجورایی یک عادت خوب شد ولی باید ادامه اش بدهیم گرچه من زیاد مطمئن نیستم که در ماه های آینده همچنان ادامه بدهیم ولی تجربه خیلی خوبی شد.
این هم هنر نمایی همسرجان
عیدت مبارک
انشاءالله جمعتون جمع باشه... آخه بارداری!!!روزه چی میگه این وسط؟!
انشاءالله جقله خوب باشه و اتفاقی نیفته. اما کار خطرناکی کردیا.