مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

یادش بخیر آن ظهرهای عاشورا

دوشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۵۷ ق.ظ

 

یکی از جلوه های محرّم و عزاداری پسر پیامبر خدا نذری دادن و نذری خوردن بود.

 

سال ها پیش دقیقا یادم نیست چه سالی بود یکی از ظهرهای عاشورا بود و چیزی به ظهر نمانده بود. همراه با زن های دیگر که پشت دسته محلمون حرکت می کردند من هم می رفتم و همراه با نوحه خوان دسته زمزمه می کردم. بیشتر تو دنیای خودم بودم و به مساله ای که تصوّر می کردم به این زودی ها گره اش باز نخواهد شد فکر می کردم . توی دلم به خودم گفتم الان ظهر عاشورایی بهترین وقته که از آقا امام حسین کمک بخواهم که خودش مشکلم را حل کنه.

دیگه ظهر شده بود و وسط میدان چند تا دسته عزاداری بهم رسیده بودند و نوحه خوان ها حسابی شور ورشان داشته بود و مردها بلند بلند یا حسین ... یا حسین می گفتند که رفتم دور از جمع یک گوشه ای خلوت تر کنار خیابان وایسادم و سرم را رو به آسمان گرفتم و چشمانم را بستم و تو دلم گفتم یا امام حسین ... همان جا با امام کلی درد دل کردم و گفتم که سال دیگه ظهر تاسوعا شله زرد می پزم.

چند ماه بعد حاجت روا شدم اما همیشه آن ظهر عاشورا و حرفایی که زده بودم جلو چشمم بود. یک روز رفته بودیم خانه عمه ام که حرف افتاد و رسید به نذری پختن و عمه جان وقتی فهمید برای ظهر تاسوعا نذر دارم گفت که من هم تا بتوانم و زنده باشم تو نذریت شریکم و از این به بعد صبح های تاسوعا میایی اینجا و وسایلش را که خریدی میاری و کم و کسری هایش هم با من و کمک می کنی باهم دیگ شله زرد را بار می گذاریم.

خلاصه ده سالی این برنامه روزهای عاشورای من بود و می رفتم خانه عمه و شله زرد را عمه جان بار می گذاشت و من هم کمکش می کردم و بعد هم بیشترش را تو در و همسایه و مقدار کمترش را هم بین عزادارها که از کوچه می گذشتند پخش می کردیم اما هیچ وقت درست و حسابی و تو مقیاس زیاد پختنش را یاد نگرفتم ( الان غصّه اش را می خورم و به تنبلی خودم لعنت می فرستم )

تا اینکه رسیدیم به داستان کرونا و محدودیتهایش و از طرفی عمه جان هم دیگه توانایی سابقش را نداشت و نمی توانست طولانی سرپا بایستد. این ها یک طرف و طرف دیگرش هم گرانی مواد غذایی و مخلفات یک شله زرد خوب را بهش اضافه کنید ... نمی دانم چی شد با اینکه به عمه گفتم شما فقط نگاه کن و به من فقط بگو چیکار کنم اما دیگه زیر بار نرفت.

تهش این شد که دیگه شله زرد نپختیم.

نه اینکه نخواهم نشد که بپزم

باز هم میگم محرّم ها بود و نذری هاش و الان دیگه اصلا رنگ و بوی سابق را ندارد و من هم دیگه از آن روز دیگه توی صف برای گرفتن نذری نرفتم.

 

نظرات  (۵)

۱۷ مرداد ۰۱ ، ۱۰:۱۴ مهدیار پردیس
عین بچه‌ای که پدر از دست داده و اطرافیان زیر پر و بالش رو می‌گیرن تا احساس تنهایی نکنه، این نذری‌های تاسوعا و عاشورا دقیقاً همین حسو به من میده، انگار که همه به هم داریم میگیم: ببین، تنها نیستیا! بابات/بابامون رفته اما ما رو داری یا ما همدیگه رو داریم...
امیدوارم دوباره بتونید نذری بپزید :)
پاسخ:
چقدر قشنگ گفتید و واقعا چه حس خوبی داشتند و دارند ... اما حیف که دارند سال به سال کم رنگ و کم رنگ تر می شوند.

ممنونم
امیدوارم ... ان شا الله
۱۷ مرداد ۰۱ ، ۱۳:۴۶ محسن رحمانی
سلام
متاسفانه دیگه مثل قبل نیست اعتقادها کم شده استقبال کمی میشه از این ایام و نذریها هم که کم شدن خصوصا به خاطر گرونی .
التماس دعا.
پاسخ:
سلام آقای رحمانی

متاسفانه همینطور است وتنها افسوس و حسرت است که می ماند.

ممنون

محتاجیم به دعا
آخرش غم انگیز بود خیلی 😞
پاسخ:
سلام

من هم خیلی ناراحتم و بیشتر حسرت و پشیمانی هم دارم.

مرسی
سلام تا خط آخر داشتم خودم رو آماده میکردم که ازتون آدرس بگیرم بیام برای گرفتن شعله زرد که رسیدم به آخر داستان که اون همه صابونی که به شکم زدیم هدر رفت ...


و اینکه والا من کم و کسری تو نذری ها ندیدیم, ماشالله با همه گرونی ها هر سال بیشتر از سال قبل ملت خیرات میدن ...
پاسخ:
سلام


((((-:


والا چه عرض کنم ... فکر کنم شما هم خانه اتان تو محل احمدی نژاد این ها است آخه اونم گوجه ارزان می خرید .


سلام
ایشاالله که مجدد بپزید
پاسخ:
سلام علیکم

ان شا الله خدا کمک کند حتما.

تشکر و التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">