مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کرونا» ثبت شده است

 

 ...  پیشنهاد تماشای فیلم ...

 

تماشای لذت بخش سریال زخم کاری و بازی خوب زوج عزتی - آزادی ور در آن سریال و خاطره خوبی که از تماشای نقش های مختلف و گوناگون جواد عزتی در طی سالیان اخیر در ذهنم جا خوش کرده است باعث شد تا در مقابل پیشنهاد وسوسه کننده علی برای رفتن به سینما با همه خطراتی که ممکن است داشته باشد ، نتوانم مقاومت کنم و بعد از گذشت بیش از دوسال از آخرین باری که به سینما آن هم برای دیدن فیلم های جشنواره فجر رفته بودم و ظهور کرونا پایم را در این مدت از سالن سینما بریده بود دوباره برای دیدن فیلم راهی سینما شوم.

 

                                  

 

مرد بازنده آقای مهدویان فیلمی در ژانر معمایی و اجتماعی با محوریت معضل مهم و دامنگیر این روزهای کشور یعنی فساد اقتصادی و آقازادگی هست. فیلم جسارت بیان حرفش را بطور کمال و تمام آنطور که انتظار می رود و نور تاباندن بر لایه های پنهان تر ندارد.

فیلم به نظرم یک فیلم نسبتا معمولی پلیسی اما خوش ساخت و داستان محور هست و شاید تماشای زخم کاری توقع من را از کارهای آقای مهدویان بالا برده است! بار اصلی فیلم بر دوش جواد عزتی است که به خوبی همچون گذشته از عهده شخصی سازی کاراکترش در این فیلم بر آمده است.

عزتی مرد قانونی در آستانه بازنشستگی البته با شیوه های منحصر به فرد خودش همراه با شیوه هایی غیر معمول است که همین موضوع اورا متفاوت کرده و نقشش را جذاب تر و دیدنی تر نموده است.

حالا چرا اسم فیلم مرد بازنده است؟ نظر شما چیه ؟ البته اگر فیلم را دیدید؟

در کل من فیلم را دوست داشتم و از اینکه در پرده عریض سینما به تماشایش نشستم و منتظر نشدم تا در تلویزیون ببینمش راضی هستم.

راستی در ایام ماه مبارک رمضان سینما ها نیم بها است (((-:

 

۳ نظر ۲۶ فروردين ۰۱ ، ۱۵:۰۶
سارا سماواتی منفرد

 

پنج شنبه شب حالم خیلی خراب بود و هنگام خواب دچار تب و لرز شدم تا صبح نخوابیدم.

جمعه صبح گلوم درد می کرد و گوش سمت راستی ام کبپ شده بود و بینی ام هم گرفته بود.

نشانه های سرماخوردگی داشتم اما علی گفت تو رادیو شنیده که الان دیگه سرماخوردگی نداریم و هرکی علائمی مثل سرماخوردگی داشت حتما کرونا دارد.

هردومان استرس شدیدی داشتیم و سرانجام بعد از کلی این دست و آن دست کردن به پیشنهاد علی رفتیم بیمارستان آتیه و تست پی سی آر دادیم.

تا فرداش که جواب بدهند مردیم و زنده شدیم و شب اصلا نتوانستم بخوابم.

علی سعی می کرد فضا و ذهنم را عوض کنه و دلداریم می داد.

از این بدتر وقتی بود که تو جواب آزمایش هردوتایمون کلمه positive را دیدم ... فقط می توانم بگم کلافگی تا به این حد نداشتم.

ما هم جزوه آمار شدیم sadindecision

آمارها را به سادگی نگاه نکنید همه آنها آدم هایی هستند که زندگی دارند و در حال زندگی کردن با تمام ویژگی های خوب و بدش هستند و فردا ممکنه ...

تو این روزها و ماه عزیز التماس دعا.

۱۳ نظر ۳۰ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۳۱
سارا سماواتی منفرد