مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

دینو !!

چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۴۲ ب.ظ

تازه از سر کار رسیده بودم و لباس هام را عوض کرده بودم و با اینکه کمی خسته بودم یک راست رفتم سر وقت شستن ظرف های شام دیشب  ، بخاطر صدای آب متوجه  آمدن زود هنگام علیرضا نشدم که دیدم داره روی اوپن می زنه و میگه سارا کارت دارم . شیر آب را بستم و سلام دادم ، گفت : سارا لباس بپوش بریم بیرون کارت دارم.

با اعتراض گفتم : خوب کاش زنگ میزدی و زودتر میگفتی که من دیگه نیام بالا و سر راه خودم می آمدم دنبالت و کار جلوتر می افتاد ... آخه این اواخر علیرضا ماشین را داده به من که تو رفت و آمد راحت تر باشم و خودش بدون ماشین میره سرکار و به کارهاش میرسه.

هرچی گفتم کجا می خواهی بری جواب درست و حسابی نداد و گفت: حالا بیا می فهمی می خوام بریم تا همین پاساژ سنتی زیر پُل !!

گفتم به یک شرط که خودت رانندگی کنی چون حوصله ترافیک و کلاچ ، ترمز ندارم .

گفتش باشه و رفت جلوی در واحد منتظرم وایستاد تا من آماده بشم.

غُر غُر کنان لباس پوشیدم و باهم رفتیم پایین و آمدم درب ماشین را باز کنم که گفتش با اون نمی ریم !!

متعجبانه نگاهش کردم و تا خواستم چیزی بگم که سریع گفت چشم هات را ببندش و بازشون نکن و باز بدون اینکه مجال سوال دیگه ای بهم بدهد دستم را گرفت و چند قدمی رفتیم و بعد چند ثانیه گفت : باز کن ببین چی خریدم !

وای خدای من ... علی موتور خریده بود از این موتور توپول گوگولی های رنگی رنگی که هر وقت تو خیابان می دیدم می گفتم علی چقدر رنگاشون شاد و قشنگه ... کاش ماهم داشتیم !

موتوره رنگ زردش دل آدم را می برد و دوتا کلاه کاسکت جمع و جور یکی قرمز و آن یکی سبز که روی دسته و دیگری بالای چراغ جلو خودنمایی می کردند . علیرضا عادت داره روی وسایلی که دوستشون داره اسم می گذارد ... گفتم اسمش چیه ؟؟  گفت : دینو !

روشنش کرد و گفت بیا بالا ، چادرم را جمع و جور کردم و نشستم تَرکِش قبل از حرکت کلاه کاسکت سبز رنگ را داد بهم و من هم روی چادرم گذاشتم روی سرم و حرکت کردیم.

هوای نه گرم و نه سرد عصر خردادماه در حالی که باد ناشی از حرکت موتور نوازشت می کرد حسابی می چسبید رفتیم سمت دریاچه ، چیتگر و آبشار و کلی گشتیم .

قسمت خوشمزه اش هم شام هم رفتیم یک رستوران خیلی خوب و شیرینی دینو خان را مهمان همسر جان که دیگه حال خوشمون را تکمیل کرد.

هیجان این اولین بارها واقعا عالی هست !

هیچی را نمی توان با هیجان بعضی کارها برای اولین بار مقایسه کرد.

موقع برگشت تو راه پیش خودم داشتم فکر میکردم کاش چیز دیگه ای آن روز از خدا خواسته بودم !

بعضی موقع ها خدا چه زود جواب کاش هامون را می دهد و بعضی وقت ها استغفار الله مثل اینکه دوست ندارد که بشنود.

 

۰۰/۰۳/۱۲
سارا سماواتی منفرد

حال خوب

حضرت همسر

عاشقانه

عشق

نظرات  (۴)

۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۲ سارا سماواتی منفرد
راستی یادم رفت بگم کلاه کاسکته را رو چادر گذاشتم رو سرم و فکر کنم ترکیبش باهم واقعا بامزه شده بود و از طرفی هم بدک نشد و باد اذیتم نمی کرد و با خیال راحت از سواری دینو خان لذت بردم .
قابل توجه کسانی که میگن با چادر نمیشه موتور سواری کرد.
راستش دوست داشتم من هم می توانستم موتور را هدایت کنم و علی ترک موتور می نشست
من دوچرخه هر وقت گیرم بیاد سوار میشم و این موتور هم که اتوماتیک هست و فکر کنم زیاد فرقی با دوچرخه سواری نداشته باشه!
شایدم اشتباه می کنم ؟!

اما جرات نکردم به علی بگم.

شاید وقتی دیگر ...
مبارک باشه :)) چرخش بچرخه براتون. ان شاءالله باهاش به جاهای خوبی رفت و آمد کنید ^-^
پاسخ:
سلام
ممنونم . ان شا الله
همینطور برای شما هرچیکه دوست داری  ((-:
۱۵ خرداد ۰۰ ، ۱۰:۳۵ سارا سماواتی منفرد
این دفعه که سوار شدم دیدم جلوش کاملا مناسب نشستن خانم ها است و نشیمن گاهش مثل صندلی هست و پاها در جلو قرا می گیرد و مثل موتورهای دیگه پاها در کنارین قرار نمی گیرد علی میگه طرح وسپا هست و تو ایتالیا بین خانم ها اون وسپاها طرفدار زیاد داشته .
خلاصه من بیشتر از علی خوشم آمده و هی می گم بریم بیرون با موتور !!
منم عاشق موتورم.
البته کلاه نمیذارم. اما منم با چادر ترک مینشینم و خوبم هست
یک بار به همسرم گفتم ترک بنشینه من موتور رو برونم یاد بگیرم (یه جای خلوت بودیم) و اونموقع خودم روندمش یکم. خیلی هیجان داره سارا خانم. حتماااا امتحان کنید.
من مجرد هم بودم بابا موتور داشتن. یادمه سال کنکور هروقت میدیدن خسته شدم میگفتن پاشو لباس بپوش بریم دور دور با موتور :))
پاسخ:
چه خوب ... راستش منم عاشق این موتوره شدم آخه شکلشم بامزه هست و گوگولی (((-:
اما کلاه حتما بگذار خواهر بخاطر ایمنی می گم .
من هنوز نگفتم بهش اما امروز بهش گفتم من هم صبح برساند سرکارم شوهرم می گفت چه غلطی کردم این موتور را خریدم حالا دیگه ول کن نیستی ((-:

حتما روندنشم امتحان می کنم اما یواش یواش

ممنون .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">