مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

 

شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد !

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست دگر

با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد !

خاک کم آب شده مثل کویر تشنه ...

شاید از جای دگر مزرعه شیبی دارد

سیب هر سال در این فصل شکوفا می شد ...

باغبان کرده فراموش که سیبی دارد .

 

 

شاعر : حسین میرزایی

۱۵ نظر ۱۷ مهر ۹۷ ، ۱۱:۱۷

 

در این روزگار این سخن شمس تبریزی چه بجا و درست است که مردمان روزگار خویش را چنین نصحیت می کند ...

 

فی الجمله تو را یک سخن بگویم :

این مردمان به نفاق خوشدل می شوند و به راستی غمگین !

با مردمان به نفاق می باید زیست تا در میان ایشان با خوشی باشی !

همینکه راستی آغاز کردی به کوه و بیابان برون می باید رفت که میان جماعت راه نیست !

۱۳ نظر ۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۸:۳۳

 

دیشب از مراسم عزاداری برمی گشتیم و پیاده بودیم که نزدیک محلمان خانه ای نذری می دادند.

علی گفت : بیا نذری بگیریم و بریم خانه و واستادیم تو صف نذری .

بعد از کلی معطلی و اینجور حرفا دیگه دو سه نفر مانده بود که به من برسد یک آقایی آمد جلوی در و گفت: خانم ها نذری تمام شد و چندتایی بیشتر نمانده و وانستین ! 

یک دفعه قیامتی برپا شد و نفرات پشتی به سوی درب خانه هجوم آوردند و صف بهم خورد و دعوای شدیدی هم چند لحظه بعد از این حرکت بین کسانی که نوبتشان رسیده بود و آنهایی که از عقب هجوم آورده بودند در گرفت .

چشمتان روز بد نبیند چه فحش هایی که رد و بدل نشد !!

در این گیر و دار یک خانم نسبتا قوی هیکل یکی از خانم ها را هل داد که خورد به من و بنده خدا تعادلش را از دست داد و غذایش ریخت روی چادرم .

از عصبانیت داشتم منفجر می شدم اما خودم را کنترل کردم.

خلاصه سهم من از ماجرای نذری این بود !

آخرش هم بی خیال شدم و فقط با نذری که علی توانسته بود بگیره برگشتیم خانه!

باز سمت آقایون بهتر بود و آنها با تمام شدن نذری راحت تر کنار آمده بودند !


آدم صحنه هایی می بیند که ... ولش کن فقط می توانم بگویم متاسفم برای خودمان .

 


 

قصه ماه را زیاد شنیده ایم ...

قصه آب که درست مقابل چشمایت بی آبرو شد ...

قصه چشمهایت که نذر چشم های حسین (ع) شد ...

به پایان قصه برادریت که می رسیم دلم از جا کنده می شود

می دانم آخر قصه تو حسین کمر خم می کند ...

آخر قصه تو حسین تنها می شود ...

تنهاترین سردار ...

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 

۱۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۰۸
سارا سماواتی منفرد

 

چایت را بنوش !

نگران فردایت نباش !

از گندمزار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها ...

 

 

نیما یوشیج

۹ نظر ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۴۵

 

مقصر گرانی ، نابسامانی و نایاب شدن بعضی کالاها واقعا کیست ؟

اگه بخواهیم همه این داستان را به بی کفایتی و ندانم کاری مسئولان ربط دهیم شاید کمی بی انصافی کرده ایم !!

چون این بی کفایتی همیشه بوده و هست و کار امروز و دیروز نیست و هر دوره شکل خودش را داشته است اما اشتباه نشود این به این معنی نیست که سهم آنها را نادیده بگیریم .

طرف دیگه این معادله جامعه یعنی مردم و مصرف کنندگان قرار دارد .

ما چقدر در این نابسامانی و آشفته کردن اوضاع سهم داریم ؟؟

خدا وکیلی هیچ به تاثیر رفتار و عملکردمان در اوضاع احوال به عنوان جزئی از کل فکر کرده ایم.

فکر می کنم الان بیشتر خود مردم مقصر هستند !  
اگر بپذیریم از خارج برای کشور برنامه دارند معلوم هست که خوب مردم ما را می شناسند و با روحیاتشان آشنا هستند.
مقصر بیشتر گرانی ها خوی منفعت طلبی و خودخواهی جامعه هست . 
اگر جامعه بیمار نباشد وقتی گرانی پیش می آید باید در وهله اول خرید را کاهش بدهند و بر اساس فقط نیازشون خرید کنند نه اینکه با هجوم برای خرید غیرضروری و احتکار بی دلیل کالاهایی که منشا داخلی دارد گرانی افسارگسیخته را تقویت کنند .
بر فرض غلط برای چندماه و نهایتا یک سال جنس و کالایی را انبار هم کردیم بعدش می خواهیم چکار کنیم؟؟
 
چرا آب به آسیاب دشمنان خارجی و در سوی دیگر دلالان زالو صفت و محتکران داخلی می ریزیم.
 
مقصر خودمان هستیم که فقط فکر منافع شخصی خودمان هستیم و به هموطنانمون و مملکتمان هیچ تعصبی نداریم .
 
حتی مسلمانی هم فقط اَدایش را در می آوریم .

 

۷ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۹
سارا سماواتی منفرد

یک همکار دارم که از بخت سیاه چندین سالی هست که عنوان همکار را با من یدک میکشه !

ملغمه ای از رفتارهای متناقض و خدای دورویی و زیر آب زنی هست.

در ظاهر خیلی خیرخواه و مهربان نشان می دهد و متاسفانه این دورویی باعث شده همکارای دیگه کمتر از چهره واقعی و باطنیش خبر داشته باشند .

تو رو باهات خوبه ولی خدا نکنه در موردت چیزی بشنود یا بداند تنها کسی که خبر دار نمی شود همان خواجه شیرازی معروف هست .

بارها دیدمش پشت سر بهترین دوست هایش هم در حال حرافی و غیبت هست.

زیرآب زنی تا دلتان بخواهد ...

خانم خیر سرش چادریه اما وقتی می رسه سرکار چادرش را آویزان جالباسی میکنه ( ولی خداییش همیشه مقنعه اش جلوست ) .

خیلی وقت ها دیدم با همکارای مرد در حال شوخی های زننده و بگو و بخند هست !

دوتا بچه داره که پسرش طفلک فلج نخاعی هست و این طفلک را وسیله سوءاستفاده از مدیران برای دریافت اضافه کاری قرار داده .

بیچاره شوهرش که یک مهندس شرکت .... است از دستش عاصی شده .

شوهرش هرکاری می کنه که این .... خانم قصه ما بماند سر خانه و زندگیش و برای بچه ها مادری کند که تاکنون موفق نبوده .

طفلک بچه ها را از صبح می گذارد مهد کودک تا اینکه غروب که بره دنبالشان.

از نظر مالی هم دستشان به دهنشان می رسد و مشکلی ندارند هین تازگی ها یک خانه سه خوابه خریده اند ولی شوهرش حریفش نمیشه که نمیشه !

اینها به نظر من مهم نیست به هر حال زندگی خودشه ولی اصلا طینت خوبی ندارد .

اینکه ماسک آدم های خوش قلب را به چهره زده خیلی حرصم را در می آورد .

چند روز پیش مادر یکی از همکارامون فوت شد و خانم یک تاج گل به محک سفارش داده و شب جهت تسلیت به منزلشان می رود و تاج گل را هم می برد نکته جالبش اینجاست چون مسئول کارهای اداری هست دیروز دیدم داره از همکارا به خاطر اون تاج گل نفری پانزده هزارتومن دونگ جمع می کند !

سرم داشت سوت می کشید چون رویش نوشته بود از طرف فلانی ...

رفته کلی خود شیرین بازی برای طرف درآورده اون هم به خرج دیگران !

تا دلتان بخواهد از این رفتارهای زشت می توانم برایتان تعریف کنم اما تو خود بخوان حدیث مفصل را پس سرتان را درد نیاورم .

خلاصه خیلی از وجود چنین آدم مزخرفی در کنارم در عذاب به سر می برم و خلاصی هم از شرش وجود ندارد .

دوست دارم نقابش را از چهره اش کنار بزنم اما نمیشه !

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۱۴
سارا سماواتی منفرد