مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

من او

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۴۶ ب.ظ

 

 ... معرفی کتاب ...

 

« منِ او » رُمانی عاشقانه در سبک رئالیسم جادویی (۱) است .

داستان ، داستان خانواده مرفه سنتی - مذهبی حاج فتاح رئیس صنف فخار ( آجرپزان ) است که در واقع از نگاه نویسنده نمایندگی قشر سنتی - بازاری را برعهده دارد که سال های بعد نقش موثری در پشتیبانی از گروه های مبارز اسلامی و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند.

رمان با دو زاویه دید که یکی خود نویسنده یا راوی [ فصل های من ] و دیگری علی فتاح نوه حاج فتاح قصّه [ فصل های او ] روایت می شود و زمان وقایع بین گذشته دور و گذشته نزدیک در نوسان است. ( تکنیک سیال ذهن )

فضای داستان کاملا متاثر از واقعه کشف حجاب و در نهایت تاثیراتی است که این واقعه بر زندگی شخصیت های اصلی کتاب می گذارد.

امیرخانی با بیان زندگی روزمره فتاح ها در کلیت بصورت غیرمستقیم در حال بیان آداب و رسوم و ارزش های دینی و اخلاقی طیف سنتی - مذهبی جامعه ایران در دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی است.

 

                                             

 

نگاه نویسنده بیش از حد سفید و سیاه است ولی منکر جذابیت های روایی داستان ، کشش داستان و حتی لحن بکار رفته در جاهایی که مربوط به طهران قدیم است نمی توان شد.

این دومین کتابی بود که از آقای رضا امیرخانی می خواندم ولی سفرنامه نویسی ایشان را بیشتر دوست داشتم.

پایان داستان را دوست نداشتم ( نظر شخصی ) و اینکه نویسنده یک جاهایی وسط داستان یک دفعه بقول دوست نویسنده ای در بیان بالای منبر می رود را هم نپسندیدم در ضمن برای من ابهاماتی هم در طول داستان بود که ممکن است من متوجه قضیه نشده باشم ! !

و نکته آخر اینکه عشق افلاطونی بین علی و مهتاب شاید برای جوانان دهه ۵۰ و ۶۰ رگه هایی از نوستالژی را داشته باشد اما برای دهه ۸۰ ها ناآشنا و گنگ و شاید عجیب باشد.

 

تمام سعی ام این بود که شاکله اصلی داستان لو نرود تا اگر دوست داشتید خودتان کتاب را بخوانید. ((-:

 

لذت متن

 

اینها درست ! اما اگر این مهتاب را این گونه دوست بداری ، یکبار که تنگ در آغوشش بگیری ، می فهمی که همه زن ها مه تاب هستند !

یا اینکه حکما خواهی فهمید که هیچ زنی مه تاب نیست . از ازدواج با مه تاب همان قدر پشیمان خواهی شد که از ازدواج نکردن با او .

 

چراغی که به خانه رواست ، به مسجد حرام است اما همان چراغ را اگر ایزد برفروزد ، هرآن کس که پف کند ریشش بسوزد !

 

تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود ، دل است !

 

 

(۱) رئالیسم جادویی یکی از شاخه های واقع گرایی یا همان رئالیسم در مکاتب ادبی است که در آن واقعیت دگرگون می شود و دنیای واقعی اما با روابط علت و معلولی خاص خود آفریده می شود .

در این داستان ها همه چیز عادی است اما یک عنصر جادویی و غیر طبیعی وجود دارد.

 

۰۱/۰۶/۰۹

نظرات  (۴)

۱۱ شهریور ۰۱ ، ۱۸:۲۶ یاس ارغوانی🌱
سلام :)
من او رو قبلا امانت گرفتم که بخونم. تا یه صد صفحه‌ای خوندم ولی به علت همون شیوه نگارش آقای امیرخانی دیگه نتونستم ادامه بدم گذاشتم کنار. البته ذهن مشغولم اجازه کشف روابط و فهمیدن علت و معلول داستان رو نمیداد و برام گنگ بود گذاشتم کنار.

ممنون از توضیحاتتون. منم سفرنامشونو بیشتر دوست داشتم گرچه کمی سیاسی بود. (منظورم همون جانستان کابلستان هست) کتاب قیدار رو هم خوندم. جالبه شخصیت علی فتاح با قیدار توی کتاب قیدار رفاقت داره :))


+ اونجا نوشتنی رضا علیخانی😅
پاسخ:
سلام    ((-:

ممنون که بهم گفتی ( اصلاحش کردم )

چه جالب ولی فکر نکنم فعلا سراغ قیدار برم ، باشه بعدا ببینیم چی میشه.

مرسی که خواندی و وقت گذاشتی و نظرت را هم گفتی.
۱۴ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۹ حسن مجیدیان
سلام
جهان رضا امیرخانی قابل اعتناست و البته باید یک چندتایی بیشتر از ایشون بخونید تا به جمع بندی آثار ایشون برسید.
ولی نقد و نظر شما هم درست بود و منطقی
آرزوی موفقیت
پاسخ:
سلام آقای مجیدیان و لطف دارید.
همش فکر می کردم که نکنه اشتباه کرده باشم و این کامنت شما دلگرم کننده بود.
به هر حال من فعلا دست از سر آقای امیرخانی بر نمی دارم اما یک وقفه ای بینش تا کتاب بعدی از ایشان خواهد بود.

ممنون و سلامت باشید.
۱۷ شهریور ۰۱ ، ۰۷:۲۵ حاج‌خانوم ⠀
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
توی بحبوبه دوران نوجوانی، شبی را با من او زیستم و گذاشتمش کنار. بیست سال پیش خواندم و به نظرم ارزش دوبارهخ واندن نداشت. الان نمی‌توانم نقد کنم یا حتی بگویم نقدتان را می‌پسندم!
ولی از یک زاویه دیگر یعنی محتوا، کتاب را دوست ندارم. دینی که آقای امیرخانی تعریف می‌کند، از نظرم روایت درستی از دین نیست...
ایشان مذهبی هستند، اما کارشناس مذهبی نیستند، و برداشت‌هایشان از دین...

هنوز هم می‌گویم به شدت سفرنامه‌هایشان را دوست دارم.
پاسخ:
سلام
ممنون که خواندید ( سپاسگذارم )
البته این را هم بگم که این نوشته یک نقد تمام عیار نیست ( شاید شبه نقد ) و من هم ادعای نقد و نقادی ندارم.
کامنت شما و نقدتون به محتوا و روایت نادرست از دین حتما به جا است ولی در جامعه و رسانه ها شرایط گونه ای دیگر است و احتمالا ایشان دغدغه فروش کتابشون ( مخاطب غالب ) بیشتر از دغدغه دین بوده یا نگاهشون متفاوت. البته یجورایی اگر اشتباه نکنم ( مطمئن نیستم ) نگاه عرفانی تو داستان غالب هست ( شخصیت درویش مصطفی )

قسمت گیج کننده داستان و توجیه نویسنده از طریق نقل قولی از درویش مصطفی برای عدم رسیدن این دو بهم غیر قابل فهم بودش برایم. ((-:
۲۵ شهریور ۰۱ ، ۰۴:۲۰ اشکان ارشادی
سلام
این برای من یادآوری بسیار خوبی بود.
« منِ او » رُمانی عاشقانه در سبک رئالیسم جادویی (۱) است . (sarapersian.blog.ir )

همینطور ادامه دهید وبلاگ شما به منبعی تبدیل خواهد شد.

تشکر.
پاسخ:
علیک سلام

ممنون

بله قصد خودم هم همین است و امیدوارم مفید هم باشد   ((-:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">