مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زنان» ثبت شده است

 

این روزها بیشتر از هر زمانی جای خالی فرمانده احمد شاه مسعود احساس می شود.

شیر دره پنجشیر که او و نیروهایش با ایمان قوی و با کمترین امکانات مدت ها از شمال افغانستان در مقابل عفریت طالبان حفاظت کردند.

پیشروی های سریع گروهک طالبان و جا خالی کردن های عجیب ارتش افغانستان در مقابل آنها بیشتر شبیه به یک توطئه است تا پیروزی های نظامی.

من فرقی بین طالبان و داعش نمی بینم چرا که اینان هم قبلا امتحانشان را پس داده اند و اینکه حالا چرا تبدیل به امارت اسلامی برای ما شده اند باز هم برایم جای سوال است !

اصلا چرا آمریکایی ها رفتند؟

امروز در خبرها آمده بود که طالبان از ورود دانشجویان زن در هرات به دانشگاه ممانعت کرده اند و کارمندان زن ادارات را به خانه بازگردانده اند!!

راستی محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که روز شهادتش را روز خبرنگار نامیده اند به دست همین طالبان در مرداد ماه سال ۱۳۷۷ در مزارشریف به همراه هشت دیپلمات ایرانی دیگر به شهادت رسیدند، مزارشریفی که همین ساعاتی پیش سقوط کرد.

به هر حال فراموش کرده ایم و سوالات زیادی هم وجود دارد.

پ.ن:

شاید بعضی ها بگویند بابا افغانستان به ما چه ؟؟  ما الان خودمان گرفتار انواع مشکلات و روزگار سیاه کرونایی هستیم! اما من می گویم جدا از تقسیمات استعماری که مرزبندی های ۱۵۰ سال اخیر را ایجاد کرده اند زبان و دین مشترک ما را با آنها پیوند می دهد. آنها بخشی از خراسان ایران بوده اند.

 

 

۶ نظر ۲۳ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۳۵
سارا سماواتی منفرد

 

دلم می خواست در عصری بودیم

که بر گلُ شعرُ بوریا وُ زن ، سِتم نبود !

ولی افسوس !

ما دیر رسیدیم !

ما گل عشق را جستجو می کنیم،

در عصری که با عشق بیگانه است !

 

شعر از نزار قبانی (۱)

 

(۱) نزار قبانی شاعر سوری اصل متولد ۱۹۲۳ که در ۷۵ سالگی به دلیل بیماری قلبی چشم از جهان فروبست و به شاعر زن و عشق معروف می باشد.

۵ نظر ۰۴ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۱۰

 

دوباره تکرار شد !

این بار بهانه اش ٬ بهانه در بهانه بود ...

 

درد داشت ؟ ... نه !!

قلبم به درد آمد ...

 

سیب سرخ گونه هایم به کبودی زد

قطره اشکی آهسته غلطید ...

 

من هنوزم لبریز چشمهایش

اما او در اندیشه گسستن

 

 

۵ نظر ۰۳ مرداد ۰۰ ، ۰۹:۲۵
سارا سماواتی منفرد

 

فیلم " یک شب در تهران " که با نام " بعد از تو " بصورت آنلاین اکراین شد به کارگردانی آقای فرهاد نجفی و محصول سال نود و هشت که بازیگر نقش اصلی آن مینا وحید در نقش لیلا است.

اگه بخواهم در مورد داستان فیلم بگویم و از طرفی قصه لو نره و جذابیتش هم کم نشود فیلم داستان زندگی لیلا در یک شب بارانی را روایت می کند.

فیلم نمایش بغض و خشم فرو خورده یک زن است .

زنی که برای گرفتن حقش در تقابل و مبارزه با دنیای پیرامونش هست.

اما به نظرم فیلم در نمایش جنبه انسانی قهرمانش ناکام بود.

 

                                        بعد از تو 1

 

فیلم تعلیق خوبی دارد چون کنجکاوی تماشاگر را حسابی برانگیخته می کند و این حس سوال تا به انتهای فیلم همراه بیننده است.

در مورد داستان فیلم به نظرم سیر منطقی آنچنانی نداشت اما برای من جالب بود.

از همه مهمتر برای من پایان بندی درست و درمان فیلم بود که اگرچه تلخ بود ولی تکلیفش را با مخاطب در انتها روشن کرد و مانند اغلب فیلم های سالهای اخیر بیننده را با پایانی بی سر و ته و فلسفی طور به حال خود در میان زمین و آسمان رها نکرد.

دیالوگ های فیلم به نظر من از نقاط قوت آن بود و جذابیت خودش را داشت.

در کل این فیلم را دوست داشتم شاید مقداری واقع گرایانه و ساختارشکانه به نظر می رسید ولی باید بگم به هر حال این موضوع سلیقه ای هست.

 

                                       بعد از تو 2

 

 

۴ نظر ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۷
سارا سماواتی منفرد

 

" به بهانه داغ شدن موضوع تجاوز در شبکه های اجنماعی "

 

در مورد این حرکت که تو شبکه های اجتماعی به راه افتاد و به قول ظریفی باعث شد تا بخشی از چرک تلنبار شده و ورم کرده در زیر پوست جامعه بیرون بریزد نقد هایی می شود مطرح کرد.

حالا اگه در این میانِ ادعاهای دروغین مطرح شود و آبروی فردی ریخته شود چی می شود ؟! اینجور افشاگری ها هم می تواند کارکرد مثبت داشته باشد و هم کارکرد منفی !

۱۳ نظر ۱۴ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۲
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

رمان خارجی  " ما تمامش می کنیم "  مارگارت کالین هووِر * ( نویسنده نیویورک تایمز ) که ناشر ایرانی آن هم نشر آموت و ترجمه آرتمیس مسعودی هست را بالاخره تمام کردم.

قصد ندارم کلیت داستان را لو بدهم که اگه خواستید بخوانیدش بهرحال از لذت خوانش کتاب کاسته نشود.

نظر من در مورد ( البته خواننده های دیگه این کتاب ممکنه موافق نباشند ) این کتاب یک رمان عامه پسند با داستانی تک خطی و سرگرم کننده است . کتاب 380 صفحه است و هدف نویسنده نقد انتخاب زنان یک نسل قبل جامعه خودش در موقعیت همسرآزاری و زنان امروزی تر آن جامعه با هدف درس گرفتن از گذشته هست .

نویسنده می خواهد بگوید ما یکبار به دنیا می آییم و یکبار حق زندگی داریم و بهتر است آنرا با فرصت سوزی تباه نکنیم اگر در رابطه یا زندگی از کسی که دوستش داریم آسیب می بینیم باید ادامه ندهیم ، تفکری که شاید خیلی با فرهنگ شرقی و سنتی جامعه ما که میگه زن با چادر سفید میره خانه بخت و با کفن سفید بیرون می آید سازگار نیست . ( الان ممکنه اینجور نباشه اما مادران ما اینچنین بودند )

قصدم نقد نظر نویسنده نیست فقط خواستم بگویم هدف نویسنده را در انتهای کتاب در همین چند جمله میشود خلاصه کرد.

در مورد ویراستاری و جمله بندی کتاب هم باید بگم می توانست بهتر باشد و وقت بیشتری رویش بگذارند.

پشت جلد کتاب در موردش گفته :

" ما تمامش می کنیم یک داستان عاشقانه معمولی نیست این کتاب قلبتان را می شکند و هزمان آنرا از امید لبریز می کند و تا انتهای داستان در میان گریه خواهید خندید!! "

کتاب گرچه زنانه هست اما برای آقایان و اینکه چگونه باید با همسرانشان یا جنس مخالف رفتار کنند هم مفید است.

و این جمله که : فکر می کنم هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد البته به شرطی که وقتش را داشته باشی !!

 

  

 

* مارگارت کالین هوور نویسنده چهل ساله آمریکایی که از پاورقی های داستانیش در نیویرک تایمز هفت کتاب پرفروش به چاپ رسیده است

 

 

   گزیده ای از متن کتاب : 

 

دهانش را به طرف گوشم می آورد و می گوید : « تو زن منی ، قراره من از تو در مقابل هیولا ها مواظبت کنم نه اینکه خودم برات هیولا باشم »

مرا با چنان ناامیدی ای نگه می دارد که شروع به لرزیدن می کند.

هرگز در زندگی ام ندیده ام انسانی چنین رنجی بکشد.

این حالتش مرا دگرگون می کند ، از درون فرو می ریزم فقط می خواهم قلبم را محکم دور قلب او بپیچم .

با وجود تمام حرف هایی که به من زده هنوز برای اینکه او را ببخشم با خودم کلنجار می روم قسم خورده بودم که اگر یکبار دیگر به من صدمه بزند او را ترک خواهم کرد.

۱۱ نظر ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۵
سارا سماواتی منفرد