مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تاریخ» ثبت شده است

 

رحیم خان با هزار سوار و سه عراده توپ برای پایان بخشیدن به کار تبریز و مجاهدانش به سوی آن در حرکت بود به نظر می رسید کار این شهر تمام است .

در برابر چند هزار نیروی هوادار محمد علی شاه ( مستبدین ) بیش از صد مجاهد مشروطه خواه برجا نمانده بودند. رحیم خان وارد شهر شد و از تبریزی ها خواست ۹۰ مشروطه خواه باقی مانده را تحویل او دهند.

سپس سواران او دست به غارت خانه ها و مغازه ها زدند و در این کار زیاده روی بیش از حد نمودند و ظلم و ستم بسیاری به اهالی شهر کردند.

در این میان چند تن از مشروطه خواهان به دست آنها افتادند و به طرز فجیعی به قتل رسیدند.

رفتار خشن نیروهای رحیم خان تبریزی ها را برانگیخت تا برای حفظ هستی و جان و مالشان ایستادگی کنند ولی برای اینکه این فکر رنگ عمل به خود بگیرد نیاز به جرقه ای و اتفاقی بود.

جرقه را ستارخان قراچه داغی زد او که با اندکی از مجاهدان گرسنه اما سرسخت در محله امیرخیز تبریز سنگر گرفته بودند و بارها در مقابل حملات رحیم خان مقاومت کرده و حتی پیشنهاد کنسول روس برای تسلیم را هم نپذیرفته بودند در اقدامی متحورانه که سبب ایجاد شوری در میان آزادیخواهان شد پرچم های سفید نصب شده بر سر در منازل و بام تبریزی ها را پایین کشید و جنبشی را در میان اهالی افسرده که از خواری تسلیم شرمنده بودند بوجود آورد.

این حرکت و بیرون آمدن سایر مجاهدان از مخفیگاه ها چنان نیرویی را ایحاد کرد که سرانجام موجب فراری دادن و شکست نیروهای استبدادی رحیم خان گردید و سقوط نهایی استبداد محمد علی شاهی را رغم زد.

حرکت هوشمندانه ستارخان سردار ملی یکی از نقاط عطف و رویدادهای شگرف عصر مشروطه بود.

 

پ.ن

تاریخ سراسر از عبرت و مفاهیمی است که اگر ندانیم بارها و بارها مجبور به تکرار آن خواهیم بود. یکی از لذت های واقعی من خواندن تاریخ است پس تاریخ بخوانیم البته از منابع مختلف و گوناگون.

این حکایت برام جالب بود و همیشه سوال برام بود که ستارخان چه نقش برجسته ای در انقلاب مشروطه داشته که بالاخره جوابش را گرفتم.

 

۶ نظر ۳۰ دی ۰۱ ، ۲۱:۳۱
سارا سماواتی منفرد

 

... پیشنهاد کتاب ...

 

وقتی شروع به خواندنش کردم تصورم بر این بود که با یک رُمان معمولی مواجه هستم اما کمی که پیش تر رفتم متوجّه شدم که بستن کتاب هرچه جلوتر می روم سخت تر می شود و جدابیت داستان و اینکه قرار هست در ادامه چه اتفاقی بیفتد ذهنم را مشغول کرده بود.

بعد از مدّت ها واقعا از خواندن این رمان جذاب و خواندنی لذت بردم و اگر قرار بر نمره دادن باشد از ۵ نمره حتما امتیاز ۴.۵ را بهش می دهم و حتی با کمی اغماض امتیاز ۵ .

خانم گیل پل(۱) گرچه در ایران نویسنده ای ناشناخته هست و کتاب های زیادی ازش به چاپ نرسیده اما رمان همسر پنهانی اش که به سبک تاریخ جایگزین(۲) نوشته حتما شایسته توجه و دیده شدن است.

 

همسر پنهانی رمانی جذاب عاشقانه ای است که بستر اتفاقات و حوادث آن حول و حوش مهمترین وقایع تاریخی قرن بیستم اروپا می گذرد و اتفاقات منتهی به انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه در آن بوضوح پر رنگ است.

یکی از جذابیت های کتاب برای من همین قسمت از داستان و وقایع مربوط به سرنوشت خانواده رومانف ها ، نیکلای دوم آخرین تزار روس و فرزندانش بود (۳).

شخصا معتقدم که این رمان علاوه بر اینکه رمان دلنشین و بی نظیری هستش در کنار سرگرمی اطلاعات تاریخی خوبی هم به خواننده اش منتقل می کند.

در کنار جدابیت و کشش مناسب داستان می توانم به ترجمه خوب و روان و همچنین شخصیت پردازی خوب نویسنده از کارکترهایش بعنوان نکات قابل تامل در این اثر اشاره کنم.

 

 

                                        

 

مثل همیشه امیدوارم اگر خواندید حتما اینجا نظر بدهید و دیگه اینکه داستان را لو ندادم    ((-:

 

 

لذت متن

 

دمیتری گفت : « چون همه عشق ها پایان ناخوش دارند . مثل همه جنگ ها !! »

 

ارتباط صادقانه تنها راه گذر از بن بست عاطفی است.

 

کیتی از هانا پرسید : پدرت نمی خواست ثروتمند باشد ؟

هانا خندید : هرگز !! پول هیچ اهمیتی برای او نداشت . مرد عاقلی بود.

 

 

 

(۱)  نویسنده اهل ایالات متحده که کتاب هایش به ۲۰ زبان ترجمه شده است.

 

(۲)  تاریخ جایگزین را شاید بتوان روایتی ضد تاریخی خواند که با تغییر و دستکاری در بخشی از رویدادهای تاریخی همراه است.

 

(۳) آخرین تزار و خانواده اش شامل همسر و پنچ فرزند دخترش به همراه پزشک خانوادگی و سه خدمتکار در نخستین ساعات روز ۱۷ جولای ۱۹۱۸ در حالیکه ارتش سفید ضد شوروی در حال پیشروی به سمت شهر اکاترینبرگ بودند توسط بلشویک ها به شکل وحشیانه و فجیع ای قتل عام شدند.

 

۴ نظر ۰۷ مهر ۰۱ ، ۲۰:۰۶
سارا سماواتی منفرد

 

...  پیشنهاد یک فیلم خوب  ...

 

دوست داشتم حتما یک فیلم خوب و ارزشمند جهت تماشا در اوقات فراغت را حتما پیشنهاد بدهم.

آخرین دوئل اثر ریدلی اسکات خالق فیلم خوش ساخت و معروف گلادیاتور یک درام جداب و بی نظیر قرون وسطایی و روایت یک داستان واقعی از دل تاریخ است.

فیلم روایتی خوب و خوش ساخت از آخرین دوئل رسمی تاریخ فرانسه است . زنی توسط دوست و همرزم سابق شوهرش که عاشق و دلباخته اوست ( ظالم ) هتک حرمت می شود و مورد ظلم واقع می شود ( قربانی ) اطرافیان به ویژه مادر شوهرش از او می خواهند که بخاطر حفظ شرف و آبروی خویش و خانواده اش  (شوهر ) از حق خود بگذرد و ظلم رفته را به فراموشی بسپارد چراکه چه بسیار زنانی همچو او این تجربه تلخ را از سر گذرانده اند ولی به جهت حفظ شرف و آبروی خود و خانواده سکوت کرده اند.

اما زن در مواجهه با دنیایی که شوهرش او را مِلک خویش می بیند و لکه دار شدن شرافت او را لکه دار شدن شرافت مردانه خودش می داند و مزورانه نه برای حمایت از او و حقش بلکه برای دفاع از اعتبار مردانه خودش وارد ماجرا می شود و در سوی دیگر عاشقش عشق خود را زمانیکه با دست رد بر سینه اش از جانب او مواجه می شود در قالب تجاوز به او ابراز می کند جسارت به خرج می دهد و شکایت می کند و از آنجا که شاهدی نبوده و او زن است و حرفش را قبول نمی کنند و فرد خاطی انکار می کند برای اثبات حقانیتشان شوهرش تن به دوئلی می دهد که نتیجه آن مشخص کننده این است که حق با چه کسی است ! دوئلی که اگر شوهر بازنده آن باشد او را هم بلافاصله به جرم افترا به یک مرد در آتش خواهند سوزاند .

 

                                 

 

نکته جالب این است که اتفاق اصلی فیلم در سه پرده و از منظر سه شخصیت اصلی فیلم روایت می گردد.

در آخرین دوئل فقط یک حقیقت وجود دارد و آن اینکه حق وجود ندارد و این قدرت مردان است که به حق رسمیت می دهد و زن داستان علی رغم حق داشتن و مورد ظلم قرار گرفتن به حاشیه رانده می شود و سرنوشتش به سرنوشت یکی از دو مرد درگیر ماجرا وابسته می شود.

در تمام طول فیلم این نگاه که زن در آن دوران یک شی و ابزار همچون زمین و اسب و احشام است و وسیله ای برای تامین وارث مردان بوده است به خوبی حس می شود.

سکانس پایانی تکان دهنده و دیدنی است و برای اینکه جذابیت دیدن فیلم از بین نرود من در موردش نمی نویسم.

اگه دیدید و دوست داشتید حتما در موردش بنویسید ( ممنونم)

 

۱ نظر ۱۳ فروردين ۰۱ ، ۲۲:۰۰
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی رمان خارجی ...

 

در سال ۱۹۳۹ هنگامی که روبی اَندرسون بِنوا به همراه شوهر فرانسوی اش مارسل بنوا آمریکا را به قصد زندگی بهتر و رویایی در پاریس ترک می کند هرگز تصور نمی کرد که دست تقدیر قرار است به جای شروع زندگی ای آرام و با شکوه همراه با عشقی شیرین و جاودانه مسیری دیگر را برایش رقم بزند.

رمان خواندنی و دلنشین   آپارتمان خیابان املی  نوشته کریستین هارمل (۱) و ترجمه خوب و خواندنی آزاده رمضانی درامی تاریخی و عاشقانه است.

روایتی از عشق و دلدادگی و فداکاری زنی شجاع در میانه یکی از خونین ترین رخدادهای قرن بیستم (۲) که در مقابل سختی ها و مصائب کم نمی آورد.

 

           

 

خانم کریستین هارمل برای نوشتن رمانش تحقیقات زیادی انجام داده و ایده اصلی و شخصیت روبی بنوا را از روی شخصیت زن قهرمان آمریکایی به نام ویرجینیا الهام گرفته که در دوران جنگ و اشغال فرانسه توسط نازی ها با نهضت مقاومت فرانسه همکاری نزدیک داشته است.

همین موضوع باعث شده داستان روایت محکم و مناسبی داشته باشد و سیر حوادث آن به گونه ای است که تا آخر خواننده را با خود همراه خواهد کرد.

هارمل به خوبی توانسته در کتابش زندگی در پاریش اشغالی تحت حکومت رژیم دست نشانده و پلیسی ویشی با آن حال و هوای خاص خودش را برای خواننده به تصویر بکشد.

من این رمان را دوست داشتم و با اینکه تجربه تصویری زیادی از تماشای فیلم و سریال با موضوع جنگ جهانی داشتم اما از خواندن این کتاب به هیچ وجه خسته نشدم.

 

لذت متن :

 

تصور نمی کنم کسی بیشتر از آنچه ما عاشق نادیا هستیم ، عاشق فرزندش باشد. همانطور که روبی و شارلوت مدت ها پیش به این حقیقت پی بردند که خانواده چیزی فراتر از نسبت خونی است.

 

من از هیچ چی مطمئن نیستم ولی اگه امید نداشته باشیم هیچ چیز نداریم.

 

تو می توانی ناراحت باشی اما حق نداری احساس عذاب وجدان کنی ، این حس بدون هیچ دلیلی روح تو را زنده زنده می خورد. می خواهم برات یک آرزو کنم و اینکه احساس شکست را از خودت دور کنی ، چون تو نباختی . من برات بهترین آرزوها را دارم و دوست دارم شاد باشی اما فکر نمی کنم تا وقتی بار این غصّه را به دوش می کشی این اتفاق بیفتد.

 

 

(۱) نویسنده آمریکایی اهل ایالت ماساچوست متولد ۱۹۷۹ که علاوه بر نویسندگی تجربه کار مطبوعاتی هم در کارنامه اش دارد.

(۲) جنگ جهانی دوم ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵

 

۴ نظر ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۰۸
سارا سماواتی منفرد

 

دقیقا ۸۳ سال پیش (۱) در چنین روزی دستوری آمرانه در فضای اجتماعی ایران دنیای زن ایرانی را که تا آن زمان خود را بدون چادر و چارقد و روبنده در دنیای بیرون از اندرونی خانه اش نمی توانست تصور کند در هم ریخت .

تجددی عامرانه که چادر را از سر زن ها کشید و سال ها بعد در روی دیگرش با اجباری عامرانه و با شعار توسری یا روسری همان داستان را به گونه ای دیگر باز تولید کرد و عجبا در این میان متاسفانه قربانی اصلی که می توانست باشد؟؟

شاید در آن زمان همه ابعاد این رخداد تاریخی پیدا نبود اما تاریخ بی پرده نشان داد که این قربانی چیزی نیست جز شخصیت عفیف زن ایرانی و صد البته خود حجاب مظلوم و حیا که امری فطری و مورد تاکید دین و ریشه دار در ذات همه انسان ها است .

معتقدم تاریخ معاصر صحنه مظلومانه ذبح حجاب و برباد دادن حیای مظلوم و لگد مال کردن شخصیت زنان ایرانی در بین دو تیغه افراط و تفریط است و از همه مهمتر اینکه دوستی های خاله خرسگان در این رنج و محنت موثرتر و تاثیر گذارتر بوده است تا دوستداران فرهنگ برهنگی .

امید اینکه روزی به دور از این فضاهای آلوده و مخدوش به کج اندیشی و کج فهمی انتخابگر فطرت انسانی خود باشیم.

 

 

(۱)

     ۱۷ دیماه مصادف است با دستور کشف حجاب زنان در سال ۱۳۱۷ شمسی مصادف با ۱۶ ذی القعده ۱۳۵۷ قمری

 

۵ نظر ۱۸ دی ۰۰ ، ۱۹:۰۰
سارا سماواتی منفرد

 

 ... پیشنهاد یک کتاب خوب ...

 

فکر کنم بهتر است همین اول خودم را لو بدهم و بگویم که رمان « یک پرونده کهنه » (۱) نوشته آقای رضا جولایی(۲) نویسنده خوب و صاحب سبک معاصر را دوست داشتم و از خواندنش هم خیلی لذّت بردم و هم به اطلاعات تاریخی و هم آگاهی های خودم اضافه شد.

داستان وقایع این کتاب در تهران سال ۱۳۲۶ می گذرد ، همان سالی که محمد مسعود(۳) ترور شد که مصادف با اوج فعالیت ها و و برو بیای حزب توده بوده است و از زبان سوم شخص محدود به ذهن کاراکترهای داستان روایت می شود. نویسنده تمام تلاشش را جهت کاویدن ذهنیت ها و دلمشغولی های آدم های داستانش می کند و اینکه آیا آنها واقعا نیتی آرمان خواهانه دارند ؟؟؟

جولایی علاقه خاصی در کنکاش در تاریخ و آمیختن شخصیت های واقعی تاریخی معاصر و گاهاً افراد خیالی با هم برای روایت تاریخ و وقایع آن دارد.

رضا جولایی همیشه هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام رُمان هایش را راضی می کند.

او در جایی در پاسخ به این علاقه می گوید :

 

ما همچنان در همان دوران تاریخی داریم درجا می زنیم ، آن دوره منفک از روزگار ما نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است .

 

نمی خواهم مطلب را بیشتر از این طولانی کنم اما خواندن این کتاب را اگر به کتاب های تاریخی و تاریخ معاصر علاقه مند هستید و هم داستان خوب و خوش روایت و تامل برانگیز دوست دارید و هم داستانی که شاید کمتر در موردش شنیده باشید و براتون تازگی داشته باشد حتما خواندن این کتاب را توصیه می کنم.

 

لذت متن :

 

می گویند کسانی که می خواهند با شتاب بشر را نجات دهند دشمن بشریت خواهند شد.

می گویند تعصب عقیدتی اسارت می آورد و می گویند وقتی اندیشه انسان منزوی شد انسان با خودش هم بیگانه می شود.

 

 

ملت خواب است و دوست دارد خواب باشد و خواب ببیند ، دوست ندارد کسی خوابش را بهم بزند. تازه وقتی بیدار می شود هم هنوز خمار است و درست و حسابی درست و غلط را نمی بیند !

و تازه درست و غلط چیست ؟؟!

 

 

ما زن ها شاید تا به حال درک کمتری از زمانه و جهان خود داشته ایم ، شاید به دلیل آنکه شما مردها می خواهید یک تنه جهان را بچرخانید و شاید به این دلیل که از ازل مادر خلق شده ایم ، و شاید هم شما فرصت دانستن را از ما گرفته اید اما ما حسابگرانه تر از شما به زندگی نگاه می کنیم و این عمق و حسابگری را از آن مادربزرگ هایی که قرن هاست رنج بیشتری از زندگی بر دوش آنها بوده است به ارث برده باشیم.

 

                                                   

 

(۱) رمانی تاریخی - اجتماعی پیرامون ترور محمد مسعود و وقایع منجر به آن و نقش حزب توده و برنده اولین دوره جایزه ادبی احمد محمود.

(۲) آقای رضا جولایی نویسنده صاحب سبک کشورمان و متولد ۱۳۲۹ که آثار چاپ شده اش  به غیر از کتاب یک پرونده کهنه عبارتند از « حکایت سلسله پشت کمانان »، « جامه به خوناب »، « شب ظلمانی یلدا »، « حدیث دردکشان »، « تالار طرب‌خانه »، « جاودانگان »، « نسترن‌های صورتی »، « باران‌های سبز » و « سیماب و کیمیای جان » ، « پاییز ۳۲ » .

(۳) محمد مسعود روزنامه نگار ایرانی متولد ۱۲۸۰ ه.ش در شهر قم و مدیر روزنامه  مرد امروز   که بیان صریحی داشت و مقالات انتقادی و افشاگرانه تند و تیزی در روزنامه اش منتشر می کرد.

 

پ.ن

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۱۳:۳۳
سارا سماواتی منفرد