مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

آدمی به کلمه زنده است ...
مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

... معرفی رمان خارجی ...

رُمان خاکِ آمریکا نوشته خانم جنین کامینز که با نام خاک تاول زده هم در ایران منتشر شده است رمانی در مورد مهاجرت ، دلایل آن ، سختی ها و مصائب یک مهاجرت غیر قانونی است.

من این کتاب را با ترجمه خوب و روان آقای سید رضا حسینی چاپ انتشارات آموت خواندم.

داستان کتاب در شهری در مکزیک شروع می شود و در مورد فرار لیدیا از ناامنی و کشتار به سوی سرزمینی موعود است. جایی که هنوز نمی تواند مطمئن باشد که به آرامش و رهایی رسیده است یا نه؟

 

               

 

سرگذشت لیدیا و پسرش یک داستان از آمریکای جنوبی نیست این داستان تمام مهاجران در هر نقطه ای می تواند باشد.

هیچ وقت نگاه خوشبینانه ای به مهاجرت نداشته ام شاید این ناشی از ترس یا اینکه امکانش را نداشته ام یا اینکه فکر می کنم هیچ کجا وطن آدم نمی شود ولی برای آدمی که جانش در خطر است هم اوضاع همینگونه است ؟

شروع رمان بسیار نفسگیر است و در ادامه داستان از پیچیدگی زیادی برخوردار نیست ولی شما را تا به انتها با خود همراه خواهد کرد.

 

۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۲
سارا سماواتی منفرد

...  پیشنهاد کتاب صوتی    ...   ( رمان ایرانی )

( مارا به سخت جانی خود این گمان نبود ... )

کتاب یادت باشد یک عاشقانه زیبا نوشته محمد رسول ملاحسنی در مورد شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی است که در راه دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه به شهادت رسیدند.

خاطرات زیبا و خواندنی کتاب از زبان همسر شهید ، فرزانه مرادی نوشته شده است و شامل ماجرای جالب خواستگاری و اتفاقات بعد از آن تا زمان شهادت شهید سیاهکلی است.

آنچه جذابیت این کتاب صوتی را  دو چندان می کند اجرای زیبا و شنیدنی خانم لواسانی همراه با فراز و فرودهایی است که در حین خواندن کتاب و در موقعیت های مختلف انجام می دهند.

من خودم عشق واقعی و ساده این دو زوج یعنی حمید و فرزانه خیلی به دلم نشست . فضای زندگیشان به دور از تجمل گرایی و زیاده خواهی های سالهای اخیر بود و کلی نکات ارزشمند اخلاقی که می تواند الگوی مناسبی برای زوج های جوان باشد در این کتاب وجود دارد.

                                        

دوست داشتید می توانید از اپلیکیشن طاقچه یا فیدیبو و حتی نوار بشنوید.

 

لذت متن

زن مثل گل می مونه حساسه ...

اعتقاد داشتم آقایی که احترام مادرش را دارد به مراتب بیشتر از آن احترام همسرش را خواهد داشت.

حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد .

گل چیدم ... گلاب آوردم و بعد گفتم اعوذبالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه امام زمان (عج) و پدر و مادرم و بزرگترها ... بله ...

 

پ.ن

چند تا کتاب و چندتا پیشنهاد فیلم تو نوبت معرفی دارم که این چند روز در موردشان خواهم نوشت ...

راستی روز پدر و مرد به آقایون بیانی مبارک ((-:

۰ نظر ۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۴۶
سارا سماواتی منفرد

 

 ... پیشنهاد یک کتاب خوب ...

 

فکر کنم بهتر است همین اول خودم را لو بدهم و بگویم که رمان « یک پرونده کهنه » (۱) نوشته آقای رضا جولایی(۲) نویسنده خوب و صاحب سبک معاصر را دوست داشتم و از خواندنش هم خیلی لذّت بردم و هم به اطلاعات تاریخی و هم آگاهی های خودم اضافه شد.

داستان وقایع این کتاب در تهران سال ۱۳۲۶ می گذرد ، همان سالی که محمد مسعود(۳) ترور شد که مصادف با اوج فعالیت ها و و برو بیای حزب توده بوده است و از زبان سوم شخص محدود به ذهن کاراکترهای داستان روایت می شود. نویسنده تمام تلاشش را جهت کاویدن ذهنیت ها و دلمشغولی های آدم های داستانش می کند و اینکه آیا آنها واقعا نیتی آرمان خواهانه دارند ؟؟؟

جولایی علاقه خاصی در کنکاش در تاریخ و آمیختن شخصیت های واقعی تاریخی معاصر و گاهاً افراد خیالی با هم برای روایت تاریخ و وقایع آن دارد.

رضا جولایی همیشه هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام رُمان هایش را راضی می کند.

او در جایی در پاسخ به این علاقه می گوید :

 

ما همچنان در همان دوران تاریخی داریم درجا می زنیم ، آن دوره منفک از روزگار ما نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است .

 

نمی خواهم مطلب را بیشتر از این طولانی کنم اما خواندن این کتاب را اگر به کتاب های تاریخی و تاریخ معاصر علاقه مند هستید و هم داستان خوب و خوش روایت و تامل برانگیز دوست دارید و هم داستانی که شاید کمتر در موردش شنیده باشید و براتون تازگی داشته باشد حتما خواندن این کتاب را توصیه می کنم.

 

لذت متن :

 

می گویند کسانی که می خواهند با شتاب بشر را نجات دهند دشمن بشریت خواهند شد.

می گویند تعصب عقیدتی اسارت می آورد و می گویند وقتی اندیشه انسان منزوی شد انسان با خودش هم بیگانه می شود.

 

 

ملت خواب است و دوست دارد خواب باشد و خواب ببیند ، دوست ندارد کسی خوابش را بهم بزند. تازه وقتی بیدار می شود هم هنوز خمار است و درست و حسابی درست و غلط را نمی بیند !

و تازه درست و غلط چیست ؟؟!

 

 

ما زن ها شاید تا به حال درک کمتری از زمانه و جهان خود داشته ایم ، شاید به دلیل آنکه شما مردها می خواهید یک تنه جهان را بچرخانید و شاید به این دلیل که از ازل مادر خلق شده ایم ، و شاید هم شما فرصت دانستن را از ما گرفته اید اما ما حسابگرانه تر از شما به زندگی نگاه می کنیم و این عمق و حسابگری را از آن مادربزرگ هایی که قرن هاست رنج بیشتری از زندگی بر دوش آنها بوده است به ارث برده باشیم.

 

                                                   

 

(۱) رمانی تاریخی - اجتماعی پیرامون ترور محمد مسعود و وقایع منجر به آن و نقش حزب توده و برنده اولین دوره جایزه ادبی احمد محمود.

(۲) آقای رضا جولایی نویسنده صاحب سبک کشورمان و متولد ۱۳۲۹ که آثار چاپ شده اش  به غیر از کتاب یک پرونده کهنه عبارتند از « حکایت سلسله پشت کمانان »، « جامه به خوناب »، « شب ظلمانی یلدا »، « حدیث دردکشان »، « تالار طرب‌خانه »، « جاودانگان »، « نسترن‌های صورتی »، « باران‌های سبز » و « سیماب و کیمیای جان » ، « پاییز ۳۲ » .

(۳) محمد مسعود روزنامه نگار ایرانی متولد ۱۲۸۰ ه.ش در شهر قم و مدیر روزنامه  مرد امروز   که بیان صریحی داشت و مقالات انتقادی و افشاگرانه تند و تیزی در روزنامه اش منتشر می کرد.

 

پ.ن

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۱۳:۳۳
سارا سماواتی منفرد

 

این روز ها در تقویم رسمی هفته کتاب و کتابخوانی است. ( ۲۴ آبان تا ۲ آذرماه هرسال )

در پس جمله ها ، واژه ها و کلمات همیشه کتاب خواندن را دوست داشتم و کاری جذاب و لذت بخش بوده است.

از نظر من کتاب رفیقی با وفا و دانا و جذاب است و به جدّ باور دارم برای زیست بهتر باید بخوانیم و بخوانیم تا بدانیم و بهتر بشناسیم و درک کنیم و در نهایت این امر در ارتباطاتمان منجر به گفتگوی بهتر بین آدم ها و یافتن زبان مشترک برای فهم بهتر یکدیگر خواهد شد.

هفته پیش در خلال کامنت یکی از همسایگان عزیز بیانی خودم در مورد رمان متوجه شدم که حضرت آقا هم خیلی به رمان و خواندن کتاب علاقه داشته اند و اکثر رمان های مشهور را خوانده اند.

در جایی خودشان می فرمایند :

 

هزاران قصه خوانده ام (۱)

من در کثرت برخورد با رمان های گوناگون می توان نظر بدهم. در طول این سالیان سی چهل ساله عمرم که با کتاب قصه سر وکار داشته ام شاید هزاران قصه از بهترین نویسندگان دنیا خوانده ام (۲)

 

                                     

 

 

در همین کتاب هم خاطره ای جالب از ایشان نقل شده که خواندنی است :

 

من خیلی کتاب نگاه می کردم. پدرم کتابخانه خوبی داشتند و خیلی از کتاب ها هم برای من مورد استفاده بود البته خود ماها هم کتاب داشتیم و کتاب کرایه می کردیم. نزدیک منزل ما کتاب فروشی کوچکی بود که کتاب کرایه می داد. من رمان که می خواندم معمولا از آنجا کرایه می کردم.

به کتابخانه آستان قدس هم مراجعه می کردم. آستان قدس هم در مشهد کتابخانه خیلی خوبی دارد در دوره اوایل طلبگی به انجا مراجعه می کردم. گاهی روزها به آنجا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم ، صدای اذان با بلندگو پخش می شد اما به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم ! بلندگو خیلی نزدیک بود و صدای اذان خیلی شدید داخل قرائت خانه می آمد اما ظهر که می شد بعد از مدتی می فهمیدم که ظهر شده است !

 

در جایی دیگری از همین کتاب می فرمایند:

 

دن آرام یکی از بهترین رمان های دنیاست البته جلد اولش بهتر است ، جلدهای بعدی سطح رمان را متوسط می کند کما اینکه کتاب بعدیش هم زمین نو آباد کتاب خوبی نیست. این دن آرام را من قبل انقلاب خواندم و زمین نو آباد را شاید بعدا خواندم.

به قدری در این کتاب تصویرگری فوق العاده است که من این را در هیچ کتاب دیگری ندیده ام. دشت های روسیه را که تصویر می کند مثلا صد جا تصویر کرده ولی صد جور بیان کرده !

این ها خیلی هنرمدانه و خیلی مهم است. ادبیات ، اینگونه ماندگار می شود. چرا منِ آخوند در یک کشور اسلامی ، کتاب دن آرام را می خوانم؟ اگر جاذبه نداشته باشد ، اگر این کتاب لایق خواندن نباشد یک نفر مثل من نمی رود آن را بخواند ... (۳)

 

 

 کلام آخر اینکه :

در زندگی دو موهبت وجود دارد

کتاب و دوست

و این دو از لحاظ تعداد باید عکس هم باشند

تعداد بیشماری کتاب و تعداد اندکی دوست ...

 

راستگوترین ، بی توقع ترین و همیشگی ترین رفیق برای هرکسی کتاب است.

 

 


 

(۱) کتاب "   من و کتاب    "  آیت الله سید علی خامنه ای   ( انتشارات سوره )

 

این کتاب مجموعه گفتارها و نظرات مقام معظم رهبری دربارة کتاب و کتاب‌خوانی است که در دیدارهای مختلف نویسندگان و مسئولان فرهنگی و نیز بازدیدهای ایشان از نمایشگاه‌های کتاب بیان شده است.

 ( در اپلیکیشن طاقچه در دسترس هست )

 

(۲) دیدار با مدیران و برنامه سازان گروه تلویزیونی شاهد  (۷۲/۱۰/۱۳)

(۳) دیدار با نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری  (۷۷/۳/۲)

 


 

۴ نظر ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۰:۰۴
سارا سماواتی منفرد

 

دیدید تا حرف از کتاب و رمان میشه یک سری سریع جبهه می گیرند و در جوابت با یک قیافه آنچنانی می گویند : " حیف وقت ... "

( حالا بگذریم اگر همان آدم را کارهای از صبح تا شبش را لیست کنیم نیم ساعت کار مفید هم پیدا نمی کنید )

بگذریم ...

در مورد رمان خواندن چند نکته به ذهن می رسد :

اول اینکه بدون هیچ توضیح و تفسیری خود لذت خواندن هست که به خودی خود ارزشمند است.

 

دوم اینکه وقتی یک رمان را شروع می کنیم ما از دریچه آن زندگی شخصیت های دیگر را که نمی شناسیم زندگی می کنیم ! و از دریچه نگاه آنها به زندگی نگاه می کنیم و داستان این بخت را به ما می دهد که یک تجربه زیستی ارزشمند به دست آوریم.

 

با داستان می توانیم به سرزمین های دور که تا حالا ندیدیم سفر کنیم یا زندگی یک شخصی که مثلا در دوره قاجار یا مغول می زیسته را تجربه کنیم و یا اینکه ببینیم یک آدم مهاجر به لنگه دنیا در بدو ورود به سرزمین های تازه کشف شده چطوری فکر می کرده و هزاران مثال دیگر ...

در مورد تجربه های زیستی هم گفتنی هست که وقتی به مرور غنی و بارورتر شوند به مدد تجربه حاصل از آنها در زندگی واقعی در مواجهه با بزنگاه های سرنوشت ساز و اتفاقات روزمره آدم می تواند تصمیمات بهتری بگیرد و گزینه های بیشتری پیش رو داشته باشد در یک کلام ما بخاطر همین قدرت انتخاب های بیشتر آدم آزادتری هستیم.

 

داستانها از ما آدم های آزادتر و مجرب تری می سازند.

 

و در آخر اینکه این دیدن جهان از زاویه دید آدم های مختلف ما را تبدیل به آدم روادارتری می کند و با تساهل بیشتری به زندگی و جهان پیرامونمان می نگریم چیزی که واقعا دنیای امروز ما و آدم ها بیش از هر چیز دیگری بهش محتاجند و کمبودش در این دنیا احساس می شود.

 

برای تکمیل و حُسن ختام این مطلب بد نیست نوشته ای را که در تازه ترین کتابی که تمامش کردم و خیلی هم از خواندنش لذت بردم و بزودی معرفی اش می کنم را در اینجا عینا بیاورم :

 

گفته بودی رمان نمی خوانی و رمان را تلف کردن وقت می دانی و کتاب های سیاسی - عقیدتی یا شرح حال بزرگان آنهم آدم های بزرگ را می خوانی ...

با تو مخالفم !

من می خوانم ! رمان جهان را از نگاه دیگران به توصیف در می آورد و می فهمی آنچه تو پنداشته بودی نیست.

با خواندن رمان شریک درک دیگران از جهان ، احساسات و اندوه و شادی و بالاتر از همه تجارب دیگران می شوی.

چطور می خواهی این دنیا را در یک مسیر معین با یک نگاه مطمئن دنبال کنی؟

فکر نمی کنی نمی شود جهان را با یک پیش فرض معین و واحد توضیح داد ؟؟

فکر نمی کنی که جهان را ، کائنات را ، بیکرانگی و خوبی و بدی را با هیچ ایدئولوژی نمی توان دریافت.

یک سری مفروضات را روی هم می چینیم و جهان را روی آن بنا می کنیم ...

این همه آدم در طی قرون از ماده و هیولا و ازل و ابد و حادث و محدوث سخن گفته اند و کتابها نوشته اند و بعد کس دیگری پیدا شده و خط بطلان بر همه آنها کشیده و عمارتی نو برپا کرده ...

 


پ.ن بی ربط :

بعضی ها را نگاه می کنی و مطالبشان را که می خوانی برخلاف ادا اطوار های مذهبی شان و خدا و پیغمبر کردن هایشان و ژست های خیرخواهانه گرفتنشان می بینی یک نگاه متکبرانه و فرعونانه از بالا به پایین دارند که فقط زبانم لال از طاغوت های قرون می توان دید !!  بی خیال دوست من  (((-:

( بدون مخاطب خاص )

 

۹ نظر ۱۴ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۶
سارا سماواتی منفرد

 

... معرفی کتاب ...

 

برخلاف معرفی های قبلی ام اول می روم سراغ نویسنده کتاب .

نویسنده این کتاب ژان تولی (۱) که بیشتر کتاب خوانها در ایران او را با رمان  مغازه خودکشی  می شناسند و از ایشون همین دو کتاب در ایران ترجمه شده است.

داستان کتاب براساس یک واقعه تاریخی و واقعی است که در سال ۱۸۷۰ در بحبوحه جنگ فرانسه و پروس ( آلمان فعلی ) در دهکده ای فرانسوی به نام اوتفای رخ می دهد و ژان تولی برای نگارش کتاب شخصا بعد از سال ها به محل واقعه رفته و با افراد بسیاری مصاحبه و به جمع آوری مستندات می پردازد.

فضای کتاب تاریک و پر از رنج است و حکایت از رنجی همیشگی دارد.

داستان رئالیسم نفس گیر تولی که براساس یک سوء تفاهم تمام عیار کلید می خورد و به یک اتفاق دهشتناک ختم می شود در یک روز و ظرف چند ساعت اتفاق می افتد و خلاصه داستان در مورد جنون توده ها یا جنون جمعیت تحریک شده و به خشم آمده است.

الیاس کانتی (۲) در کتاب  توده و قدرت (۵) در توصیف این توده خشمگین و به هیجان آمده که تعبیر توده شکارچی را بکار می برد می گوید :

 

این توده مقصدش شکار است و با اراده آهنین و بدون هدف و فکر حرکت می کند ...

 

درحین خواندن کتاب ناخداآگاه به یاد صحنه های فیلم مصائب مسیح افتادم و شاید هدف نویسنده خلق مسیحی دیگر این بار به جای جلجتا (۳) در اُتفای (۴) قرن نوزدهم بوده است و اشاره به همان خاصیت تکرار پذیری تاریخ در شکل و شمایلی دیگر و باز عنصر انسانی مظلوم و برحق دیگری که مسیح وار گرفتار همان جنون توده ها می شود.

                                 

 

نکته دیگر اینکه در حین خواندن هی به خود نهیب می زنیم آیا می شود جمعیتی را که اینچنین اسیر و جنون و توحش شده اند را باور کرد ؟ و لحظه ای بعد به خود می گویی شاید نمونه های دیگری از این جنون و توحش را جایی دیده باشم در سراسر تاریخ بشری !!؟؟

 

کلام آخر اینکه:

 

کتاب بسیار کم حجم و ترجمه روانی دارد و اگر با جنبه های رئالیستی آن مشکلی ندارید خواندنش می تواند مفید باشد چراکه به اشتباه و خطای انسان ها در غالب جمعیت و اکثریت های ن آگاه و انباشته از خشم به خوبی اشاره می کند و خطر این اکثریت های ناآگاه و خشمگین و فجایعی را که بوجود آورند بخوبی به تصویر می کشد.

 

 

(۱) نویسنده و کاریکاتوریست فرانسوی متولد ۱۹۵۳ میلادی که تاکنون ۱۰ کتاب نوشته است.

(۲) نویسنده بلغاری - اینگلیسی ( ۱۹۰۵ - ۱۹۹۴ ) و بیشتر زندگی اش را صرف نوشتن کرد و برنده نوبل ادبی ۱۹۸۱

(۳) جلجتا نقطه ای در بیرون شهر بیت المقدس قدیم که حضرت عیسی (ع) صلیبی چوبی را تا آنجا حمل و سپس در آن نقطه مصلوب گردید.

(۴) دهکده محل وقوع حادثه در فرانسه کنونی

(۵) "توده و قدرت" اثری انقلابی از الیاس کانتی است که نگاهی جدید به روانشناسی و تاریخ بشریت دارد و یکی از عمیق ترین و تکان دهنده ترین تصویرسازی های صورت گرفته از وضعیت بشر را به خوانندگانش ارائه می کند.

 


پ.ن

(۱) این کتاب را چند ماه پیش خواندم ولی از آنجا که بنای کاری ام معرفی کتاب هایی است که می خوانم در واقع سعی کردم به خودم و وبلاگ بدهکار نباشم !!

(۲) موقعی که این کتاب را خریدم از داستانش اطلاعی نداشتم و انتخابم فقط بر اساس پرفروش بودن کتاب بود و تصوری هم که در مورد داستانش در نگاه اول بهش داشتم این بود که در مورد داستان و اتفاقات یک قبیله آدم خوار یا جزیره آدم خواران باشد !!! اما همان چند صفحه اول فهمیدم عجب تصور کودکانه ای بوده است  (((-:

 

 

۵ نظر ۰۷ آبان ۰۰ ، ۱۱:۱۰
سارا سماواتی منفرد