مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

زندگی را باید نوشید قبل از اینکه خیلی دیر شود

مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

زندگی را باید نوشید قبل از اینکه خیلی دیر شود

مــخــــروطـ نـاقـص مشــــکـی مــن

اینجا برای من

همچون فانوس کوچک نقره ای

خانه مادربزرگ است !

فانوسی که شاید کم نور باشد !

اما روشن می کند !

تا شاید که بتوانم پیش پایم را ببینم ...

-----------------------------------

استفاده از مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع مجاز است.

اگر مطلبی را دوست داشتید حتما نظر بدهید.

ممنون می شوم که وقت می گذارید.

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

۳۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

 

... معرفی رمان خارجی ...

 

در سال ۱۹۳۹ هنگامی که روبی اَندرسون بِنوا به همراه شوهر فرانسوی اش مارسل بنوا آمریکا را به قصد زندگی بهتر و رویایی در پاریس ترک می کند هرگز تصور نمی کرد که دست تقدیر قرار است به جای شروع زندگی ای آرام و با شکوه همراه با عشقی شیرین و جاودانه مسیری دیگر را برایش رقم بزند.

رمان خواندنی و دلنشین   آپارتمان خیابان املی  نوشته کریستین هارمل (۱) و ترجمه خوب و خواندنی آزاده رمضانی درامی تاریخی و عاشقانه است.

روایتی از عشق و دلدادگی و فداکاری زنی شجاع در میانه یکی از خونین ترین رخدادهای قرن بیستم (۲) که در مقابل سختی ها و مصائب کم نمی آورد.

 

           

 

خانم کریستین هارمل برای نوشتن رمانش تحقیقات زیادی انجام داده و ایده اصلی و شخصیت روبی بنوا را از روی شخصیت زن قهرمان آمریکایی به نام ویرجینیا الهام گرفته که در دوران جنگ و اشغال فرانسه توسط نازی ها با نهضت مقاومت فرانسه همکاری نزدیک داشته است.

همین موضوع باعث شده داستان روایت محکم و مناسبی داشته باشد و سیر حوادث آن به گونه ای است که تا آخر خواننده را با خود همراه خواهد کرد.

هارمل به خوبی توانسته در کتابش زندگی در پاریش اشغالی تحت حکومت رژیم دست نشانده و پلیسی ویشی با آن حال و هوای خاص خودش را برای خواننده به تصویر بکشد.

من این رمان را دوست داشتم و با اینکه تجربه تصویری زیادی از تماشای فیلم و سریال با موضوع جنگ جهانی داشتم اما از خواندن این کتاب به هیچ وجه خسته نشدم.

 

لذت متن :

 

تصور نمی کنم کسی بیشتر از آنچه ما عاشق نادیا هستیم ، عاشق فرزندش باشد. همانطور که روبی و شارلوت مدت ها پیش به این حقیقت پی بردند که خانواده چیزی فراتر از نسبت خونی است.

 

من از هیچ چی مطمئن نیستم ولی اگه امید نداشته باشیم هیچ چیز نداریم.

 

تو می توانی ناراحت باشی اما حق نداری احساس عذاب وجدان کنی ، این حس بدون هیچ دلیلی روح تو را زنده زنده می خورد. می خواهم برات یک آرزو کنم و اینکه احساس شکست را از خودت دور کنی ، چون تو نباختی . من برات بهترین آرزوها را دارم و دوست دارم شاد باشی اما فکر نمی کنم تا وقتی بار این غصّه را به دوش می کشی این اتفاق بیفتد.

 

 

(۱) نویسنده آمریکایی اهل ایالت ماساچوست متولد ۱۹۷۹ که علاوه بر نویسندگی تجربه کار مطبوعاتی هم در کارنامه اش دارد.

(۲) جنگ جهانی دوم ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵

 

۴ نظر ۱۲ فروردين ۰۱ ، ۱۱:۰۸
سارا سماواتی منفرد

... معرفی رمان خارجی ...

رُمان خاکِ آمریکا نوشته خانم جنین کامینز که با نام خاک تاول زده هم در ایران منتشر شده است رمانی در مورد مهاجرت ، دلایل آن ، سختی ها و مصائب یک مهاجرت غیر قانونی است.

من این کتاب را با ترجمه خوب و روان آقای سید رضا حسینی چاپ انتشارات آموت خواندم.

داستان کتاب در شهری در مکزیک شروع می شود و در مورد فرار لیدیا از ناامنی و کشتار به سوی سرزمینی موعود است. جایی که هنوز نمی تواند مطمئن باشد که به آرامش و رهایی رسیده است یا نه؟

 

               

 

سرگذشت لیدیا و پسرش یک داستان از آمریکای جنوبی نیست این داستان تمام مهاجران در هر نقطه ای می تواند باشد.

هیچ وقت نگاه خوشبینانه ای به مهاجرت نداشته ام شاید این ناشی از ترس یا اینکه امکانش را نداشته ام یا اینکه فکر می کنم هیچ کجا وطن آدم نمی شود ولی برای آدمی که جانش در خطر است هم اوضاع همینگونه است ؟

شروع رمان بسیار نفسگیر است و در ادامه داستان از پیچیدگی زیادی برخوردار نیست ولی شما را تا به انتها با خود همراه خواهد کرد.

 

۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۵:۳۲
سارا سماواتی منفرد

...  پیشنهاد کتاب صوتی    ...   ( رمان ایرانی )

( مارا به سخت جانی خود این گمان نبود ... )

کتاب یادت باشد یک عاشقانه زیبا نوشته محمد رسول ملاحسنی در مورد شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی است که در راه دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در سال ۱۳۹۴ در حلب سوریه به شهادت رسیدند.

خاطرات زیبا و خواندنی کتاب از زبان همسر شهید ، فرزانه مرادی نوشته شده است و شامل ماجرای جالب خواستگاری و اتفاقات بعد از آن تا زمان شهادت شهید سیاهکلی است.

آنچه جذابیت این کتاب صوتی را  دو چندان می کند اجرای زیبا و شنیدنی خانم لواسانی همراه با فراز و فرودهایی است که در حین خواندن کتاب و در موقعیت های مختلف انجام می دهند.

من خودم عشق واقعی و ساده این دو زوج یعنی حمید و فرزانه خیلی به دلم نشست . فضای زندگیشان به دور از تجمل گرایی و زیاده خواهی های سالهای اخیر بود و کلی نکات ارزشمند اخلاقی که می تواند الگوی مناسبی برای زوج های جوان باشد در این کتاب وجود دارد.

                                        

دوست داشتید می توانید از اپلیکیشن طاقچه یا فیدیبو و حتی نوار بشنوید.

 

لذت متن

زن مثل گل می مونه حساسه ...

اعتقاد داشتم آقایی که احترام مادرش را دارد به مراتب بیشتر از آن احترام همسرش را خواهد داشت.

حاج آقا سه بار اجازه خواست که وکیل عقد ما باشد .

گل چیدم ... گلاب آوردم و بعد گفتم اعوذبالله من الشیطان الرجیم ، بسم الله الرحمن الرحیم با اجازه امام زمان (عج) و پدر و مادرم و بزرگترها ... بله ...

 

پ.ن

چند تا کتاب و چندتا پیشنهاد فیلم تو نوبت معرفی دارم که این چند روز در موردشان خواهم نوشت ...

راستی روز پدر و مرد به آقایون بیانی مبارک ((-:

۰ نظر ۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۴۶
سارا سماواتی منفرد

 

 ... پیشنهاد یک کتاب خوب ...

 

فکر کنم بهتر است همین اول خودم را لو بدهم و بگویم که رمان « یک پرونده کهنه » (۱) نوشته آقای رضا جولایی(۲) نویسنده خوب و صاحب سبک معاصر را دوست داشتم و از خواندنش هم خیلی لذّت بردم و هم به اطلاعات تاریخی و هم آگاهی های خودم اضافه شد.

داستان وقایع این کتاب در تهران سال ۱۳۲۶ می گذرد ، همان سالی که محمد مسعود(۳) ترور شد که مصادف با اوج فعالیت ها و و برو بیای حزب توده بوده است و از زبان سوم شخص محدود به ذهن کاراکترهای داستان روایت می شود. نویسنده تمام تلاشش را جهت کاویدن ذهنیت ها و دلمشغولی های آدم های داستانش می کند و اینکه آیا آنها واقعا نیتی آرمان خواهانه دارند ؟؟؟

جولایی علاقه خاصی در کنکاش در تاریخ و آمیختن شخصیت های واقعی تاریخی معاصر و گاهاً افراد خیالی با هم برای روایت تاریخ و وقایع آن دارد.

رضا جولایی همیشه هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام رُمان هایش را راضی می کند.

او در جایی در پاسخ به این علاقه می گوید :

 

ما همچنان در همان دوران تاریخی داریم درجا می زنیم ، آن دوره منفک از روزگار ما نیست و نگرش ما به جهان هنوز شبیه آن دوران است .

 

نمی خواهم مطلب را بیشتر از این طولانی کنم اما خواندن این کتاب را اگر به کتاب های تاریخی و تاریخ معاصر علاقه مند هستید و هم داستان خوب و خوش روایت و تامل برانگیز دوست دارید و هم داستانی که شاید کمتر در موردش شنیده باشید و براتون تازگی داشته باشد حتما خواندن این کتاب را توصیه می کنم.

 

لذت متن :

 

می گویند کسانی که می خواهند با شتاب بشر را نجات دهند دشمن بشریت خواهند شد.

می گویند تعصب عقیدتی اسارت می آورد و می گویند وقتی اندیشه انسان منزوی شد انسان با خودش هم بیگانه می شود.

 

 

ملت خواب است و دوست دارد خواب باشد و خواب ببیند ، دوست ندارد کسی خوابش را بهم بزند. تازه وقتی بیدار می شود هم هنوز خمار است و درست و حسابی درست و غلط را نمی بیند !

و تازه درست و غلط چیست ؟؟!

 

 

ما زن ها شاید تا به حال درک کمتری از زمانه و جهان خود داشته ایم ، شاید به دلیل آنکه شما مردها می خواهید یک تنه جهان را بچرخانید و شاید به این دلیل که از ازل مادر خلق شده ایم ، و شاید هم شما فرصت دانستن را از ما گرفته اید اما ما حسابگرانه تر از شما به زندگی نگاه می کنیم و این عمق و حسابگری را از آن مادربزرگ هایی که قرن هاست رنج بیشتری از زندگی بر دوش آنها بوده است به ارث برده باشیم.

 

                                                   

 

(۱) رمانی تاریخی - اجتماعی پیرامون ترور محمد مسعود و وقایع منجر به آن و نقش حزب توده و برنده اولین دوره جایزه ادبی احمد محمود.

(۲) آقای رضا جولایی نویسنده صاحب سبک کشورمان و متولد ۱۳۲۹ که آثار چاپ شده اش  به غیر از کتاب یک پرونده کهنه عبارتند از « حکایت سلسله پشت کمانان »، « جامه به خوناب »، « شب ظلمانی یلدا »، « حدیث دردکشان »، « تالار طرب‌خانه »، « جاودانگان »، « نسترن‌های صورتی »، « باران‌های سبز » و « سیماب و کیمیای جان » ، « پاییز ۳۲ » .

(۳) محمد مسعود روزنامه نگار ایرانی متولد ۱۲۸۰ ه.ش در شهر قم و مدیر روزنامه  مرد امروز   که بیان صریحی داشت و مقالات انتقادی و افشاگرانه تند و تیزی در روزنامه اش منتشر می کرد.

 

پ.ن

 

۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۰۰ ، ۱۳:۳۳
سارا سماواتی منفرد

 

این روز ها در تقویم رسمی هفته کتاب و کتابخوانی است. ( ۲۴ آبان تا ۲ آذرماه هرسال )

در پس جمله ها ، واژه ها و کلمات همیشه کتاب خواندن را دوست داشتم و کاری جذاب و لذت بخش بوده است.

از نظر من کتاب رفیقی با وفا و دانا و جذاب است و به جدّ باور دارم برای زیست بهتر باید بخوانیم و بخوانیم تا بدانیم و بهتر بشناسیم و درک کنیم و در نهایت این امر در ارتباطاتمان منجر به گفتگوی بهتر بین آدم ها و یافتن زبان مشترک برای فهم بهتر یکدیگر خواهد شد.

هفته پیش در خلال کامنت یکی از همسایگان عزیز بیانی خودم در مورد رمان متوجه شدم که حضرت آقا هم خیلی به رمان و خواندن کتاب علاقه داشته اند و اکثر رمان های مشهور را خوانده اند.

در جایی خودشان می فرمایند :

 

هزاران قصه خوانده ام (۱)

من در کثرت برخورد با رمان های گوناگون می توان نظر بدهم. در طول این سالیان سی چهل ساله عمرم که با کتاب قصه سر وکار داشته ام شاید هزاران قصه از بهترین نویسندگان دنیا خوانده ام (۲)

 

                                     

 

 

در همین کتاب هم خاطره ای جالب از ایشان نقل شده که خواندنی است :

 

من خیلی کتاب نگاه می کردم. پدرم کتابخانه خوبی داشتند و خیلی از کتاب ها هم برای من مورد استفاده بود البته خود ماها هم کتاب داشتیم و کتاب کرایه می کردیم. نزدیک منزل ما کتاب فروشی کوچکی بود که کتاب کرایه می داد. من رمان که می خواندم معمولا از آنجا کرایه می کردم.

به کتابخانه آستان قدس هم مراجعه می کردم. آستان قدس هم در مشهد کتابخانه خیلی خوبی دارد در دوره اوایل طلبگی به انجا مراجعه می کردم. گاهی روزها به آنجا می رفتم و مشغول مطالعه می شدم ، صدای اذان با بلندگو پخش می شد اما به قدری غرق مطالعه بودم که صدای اذان را نمی شنیدم ! بلندگو خیلی نزدیک بود و صدای اذان خیلی شدید داخل قرائت خانه می آمد اما ظهر که می شد بعد از مدتی می فهمیدم که ظهر شده است !

 

در جایی دیگری از همین کتاب می فرمایند:

 

دن آرام یکی از بهترین رمان های دنیاست البته جلد اولش بهتر است ، جلدهای بعدی سطح رمان را متوسط می کند کما اینکه کتاب بعدیش هم زمین نو آباد کتاب خوبی نیست. این دن آرام را من قبل انقلاب خواندم و زمین نو آباد را شاید بعدا خواندم.

به قدری در این کتاب تصویرگری فوق العاده است که من این را در هیچ کتاب دیگری ندیده ام. دشت های روسیه را که تصویر می کند مثلا صد جا تصویر کرده ولی صد جور بیان کرده !

این ها خیلی هنرمدانه و خیلی مهم است. ادبیات ، اینگونه ماندگار می شود. چرا منِ آخوند در یک کشور اسلامی ، کتاب دن آرام را می خوانم؟ اگر جاذبه نداشته باشد ، اگر این کتاب لایق خواندن نباشد یک نفر مثل من نمی رود آن را بخواند ... (۳)

 

 

 کلام آخر اینکه :

در زندگی دو موهبت وجود دارد

کتاب و دوست

و این دو از لحاظ تعداد باید عکس هم باشند

تعداد بیشماری کتاب و تعداد اندکی دوست ...

 

راستگوترین ، بی توقع ترین و همیشگی ترین رفیق برای هرکسی کتاب است.

 

 


 

(۱) کتاب "   من و کتاب    "  آیت الله سید علی خامنه ای   ( انتشارات سوره )

 

این کتاب مجموعه گفتارها و نظرات مقام معظم رهبری دربارة کتاب و کتاب‌خوانی است که در دیدارهای مختلف نویسندگان و مسئولان فرهنگی و نیز بازدیدهای ایشان از نمایشگاه‌های کتاب بیان شده است.

 ( در اپلیکیشن طاقچه در دسترس هست )

 

(۲) دیدار با مدیران و برنامه سازان گروه تلویزیونی شاهد  (۷۲/۱۰/۱۳)

(۳) دیدار با نویسندگان و هنرمندان حوزه هنری  (۷۷/۳/۲)

 


 

۴ نظر ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۰:۰۴
سارا سماواتی منفرد

 

دیدید تا حرف از کتاب و رمان میشه یک سری سریع جبهه می گیرند و در جوابت با یک قیافه آنچنانی می گویند : " حیف وقت ... "

( حالا بگذریم اگر همان آدم را کارهای از صبح تا شبش را لیست کنیم نیم ساعت کار مفید هم پیدا نمی کنید )

بگذریم ...

در مورد رمان خواندن چند نکته به ذهن می رسد :

اول اینکه بدون هیچ توضیح و تفسیری خود لذت خواندن هست که به خودی خود ارزشمند است.

 

دوم اینکه وقتی یک رمان را شروع می کنیم ما از دریچه آن زندگی شخصیت های دیگر را که نمی شناسیم زندگی می کنیم ! و از دریچه نگاه آنها به زندگی نگاه می کنیم و داستان این بخت را به ما می دهد که یک تجربه زیستی ارزشمند به دست آوریم.

 

با داستان می توانیم به سرزمین های دور که تا حالا ندیدیم سفر کنیم یا زندگی یک شخصی که مثلا در دوره قاجار یا مغول می زیسته را تجربه کنیم و یا اینکه ببینیم یک آدم مهاجر به لنگه دنیا در بدو ورود به سرزمین های تازه کشف شده چطوری فکر می کرده و هزاران مثال دیگر ...

در مورد تجربه های زیستی هم گفتنی هست که وقتی به مرور غنی و بارورتر شوند به مدد تجربه حاصل از آنها در زندگی واقعی در مواجهه با بزنگاه های سرنوشت ساز و اتفاقات روزمره آدم می تواند تصمیمات بهتری بگیرد و گزینه های بیشتری پیش رو داشته باشد در یک کلام ما بخاطر همین قدرت انتخاب های بیشتر آدم آزادتری هستیم.

 

داستانها از ما آدم های آزادتر و مجرب تری می سازند.

 

و در آخر اینکه این دیدن جهان از زاویه دید آدم های مختلف ما را تبدیل به آدم روادارتری می کند و با تساهل بیشتری به زندگی و جهان پیرامونمان می نگریم چیزی که واقعا دنیای امروز ما و آدم ها بیش از هر چیز دیگری بهش محتاجند و کمبودش در این دنیا احساس می شود.

 

برای تکمیل و حُسن ختام این مطلب بد نیست نوشته ای را که در تازه ترین کتابی که تمامش کردم و خیلی هم از خواندنش لذت بردم و بزودی معرفی اش می کنم را در اینجا عینا بیاورم :

 

گفته بودی رمان نمی خوانی و رمان را تلف کردن وقت می دانی و کتاب های سیاسی - عقیدتی یا شرح حال بزرگان آنهم آدم های بزرگ را می خوانی ...

با تو مخالفم !

من می خوانم ! رمان جهان را از نگاه دیگران به توصیف در می آورد و می فهمی آنچه تو پنداشته بودی نیست.

با خواندن رمان شریک درک دیگران از جهان ، احساسات و اندوه و شادی و بالاتر از همه تجارب دیگران می شوی.

چطور می خواهی این دنیا را در یک مسیر معین با یک نگاه مطمئن دنبال کنی؟

فکر نمی کنی نمی شود جهان را با یک پیش فرض معین و واحد توضیح داد ؟؟

فکر نمی کنی که جهان را ، کائنات را ، بیکرانگی و خوبی و بدی را با هیچ ایدئولوژی نمی توان دریافت.

یک سری مفروضات را روی هم می چینیم و جهان را روی آن بنا می کنیم ...

این همه آدم در طی قرون از ماده و هیولا و ازل و ابد و حادث و محدوث سخن گفته اند و کتابها نوشته اند و بعد کس دیگری پیدا شده و خط بطلان بر همه آنها کشیده و عمارتی نو برپا کرده ...

 


پ.ن بی ربط :

بعضی ها را نگاه می کنی و مطالبشان را که می خوانی برخلاف ادا اطوار های مذهبی شان و خدا و پیغمبر کردن هایشان و ژست های خیرخواهانه گرفتنشان می بینی یک نگاه متکبرانه و فرعونانه از بالا به پایین دارند که فقط زبانم لال از طاغوت های قرون می توان دید !!  بی خیال دوست من  (((-:

( بدون مخاطب خاص )

 

۹ نظر ۱۴ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۶
سارا سماواتی منفرد